(بخش دوم )
متن کامل نهمین همایش از سلسله نشستهای تخصصی انجمن خوشنویسان آبیک پیرامون بررسی سیاه مشق در دوره قاجاره و تاثیر میرحسین خوشنویس باشی در آن ( پنجم آبانماه 1389 )
سخنرانان : استاد غلامحسین امیر خانی ، استاد علی شیرازی ، استاد دکتر جواد بختیاری
................................................................................................................
جهت مشاهده زندگینامه مرحوم میر حسین ترک روی تصویر زیر کلیک نمائیداستاد شيرازي:
سياه مشقهاي کلهر در واقع از نوعي است که ذاتش بر مي گردد به همان تمرينها. اگر دقت کرده باشيد مي بينيد که کلمات را چندين بار نوشته بدون اينکه بخواهد دقتي بکند در چيدمان کلمات در کنار يکديگر.
بيشتر به دنبال اين بوده که کلمه را به لحاظ ساختار هندسي اصلاح کند. به همان سبکي که دوست مي داشته طراحي بکند لذا اکثر سياه مشقهاي کلهر از آن دسته اند. ولي در يک جا، پا از ميرحسين و ميرزا غلامرضا فراتر گذاشته و آنجا جايي است که به کل نه تنها متن را حذف کرده بلکه خود کلمات را هم حذف نموده يعني رسيده به بافت، يعني صفحاتي را داريم که تبديل به بافت شده يعني ديگر هيچ کلمه اي نمي تونيم پيدا کنيم که سالم باشد و بتوانيم بگوييم يک کلمه است. يعني به جايي به لحاظ زيبايي شناسي رسيده که توانسته از کلمات يک بافت يک صفحه اي که در واقع کاملا ديداري و بصري است يک نوع نقاشي کند و مي شود گفت بخشي از ريشه خط نقاشي را در کارهاي کلهر مي توان يافت.
استاد بختياري:
بايد ديگر سياه مشق را طراحي کنند يعني به عنوان يک تابلو به آن نگاه کنند به عنوان يک ترکيب بندي مثل يک قطعه موسيقي يا يک تابلوي نقاشي مثلا لئوناردو در يک سال و اندي فقط طراحي مي کرده آدمها را کجا بگذارد. ديگر سياه مشق را به عنوان يک قطعه خلاقه فکر برده شده تلقي کنيد. ممکن است در لحظه آنرا اجرا کنيد ولي قبلا کلي راجع به آن فکر کرده ايد، اتد زده ايد 20 بار طراحي انجام داده ايد و بعد آنرا اجرا کرده ايد. بعنوان مثال: نقاش بزرگ چيني هوانگژو يک نقاش سياه مشق نويس بوده يعني بداهه نقاشي مي کرده. بيشتر نقاشيهايش حالت سياه مشق دارد، فرد خارجي به ايشان سفارش مي دهد که نقش خروسي را در کنار بوته اي (به عنوان مثال) بکشد. ايشان مي گويد کار شما 3 ماه ديگر آماده است. آن خانم (سفارش دهنده) پس از سه ماه بر مي گردد به آتليه هوانگژو مي رود و ايشان مي گويد که الان برايتان نقاشي را آماده مي کنم و ايشان در عرض 5 دقيقه نقاشي سفارش شده را تحويل مي دهند اين در حالي است که رقمي حدود سي هزار دلار قرار داد نوشته بود، که اين خانم از مترجم مي خواهد که به هوانگژو بگويد من سي هزار دلار قرار داد بستم توقع من چيز ديگري بوده، و کار پرکارتري مي خواستم که استاد، سفارش دهنده را مي برد به اتاق پشتي و مي بيند از کف تا سقف کاغذهايي هست که پر از نقش خروس است و استاد مي گويد در اين سه ماه من اين فرم 5 دقيقه اي را تمرين مي کردم و پشت اين 5 دقيقه انرژي فشرده سه ماهه وجود دارد.
سياه مشق هم بايد اين طوري باشد. چون اگر بخواهد در تکلف اجرا شود دستتان خواهد لرزيد يا قاعده حسي آن از بين خواهد رفت بنابراين باز تاکيد مي کنم سياه مشق را به عنوان يک قطعه ترکيبي و فکر شده و تنظيم شده از قبل ولي در حالت حسي خيلي خوب اجرا بفرمائيد.
سوال: ويژگي کلمات ميرحسين و ميرزا کاظم را توضيح دهيد؟
پاسخ از استاد اميرخاني: هر خوشنويس يا هر هنرمندي ويژگي خاص خودش را دارد اينکه مسلم است شخصيت او احساس او انديشه او و حتي جايگاه تاريخي اش که در چه زمانه اي زندگي مي کرده و حتي در چه شهري در جايگاه هنري او تاثير گذار است.
اما چيزي که امروز ما مي توانيم از آثار اين دو استاد دوره قاجار در پاسخ پرسش شما عنوان کنيم اين است که در کار ميرحسين، نرمش و دور و شيريني و ملاحت به عنوان امتياز ويژه و شخصيت معرفي کننده ميرحسين مورد شناسايي و در کار ميرزا کاظم دقت و قدرت قلم شاخص است که البته بايد مقدمه کار اينها و الگويي که داشتند مورد بررسي قرار گيرد تا ببينيم با چه استعداد و تجربه اي اين دو استاد هنرمند به اين موقعيت رسيدند.
بهرحال اگر بخواهيم به زبان خودمان بيان کنيم کارهاي ميرزا کاظم مرقع، دقيق، قوي و آبدار است اما اين نکته را بايد اضافه کنيم که اندکي خشک نسبت به کارهاي ميرحسين است. و در عين حال داراي تفاوت ساختار هندسي است.
بعضي از کارهاي ايشان فوق العاده عالي و متعالي و و بعضيها در حد پايينتري مي تواند مورد ارزيابي قرار گيرد.
بطور کلي آن تاثيري که شما از آثار ميرحسين دريافت مي کنيد و شما را تا حد زيادي قانع مي کند و دوست داريد بهر قيمتي شده اين اثر را ببينيد يا بخريد.
در مورد ميرزا کاظم اينطور نيست و شما به عنوان يک بار ديدن و يا دوبار ديدن تا حد زيادي مي توانيد بهره برداري کنيد اما کارهاي ميرحسين را دوست داريد براي هميشه داشته باشيد و مورد توجه شماست و آنچه از آن الهام مي گيريد قرار مي گيرد.
و اين براي درون مايه اي است که در باطن خط ميرحسين جريان دارد. آن شوريدگي که عرض کردم که با عشق و عاطفه تمام کارهايش را نوشته و آن رهايي در خط او و لطف و لطافت بيشتر از بقيه خوشنويسان دوران قاجار است.
سوال: در سياه مشق مي طلبد که تکلف کمتر باشد؟
استاد اميرخاني: خوب با وجود اين مي بينيم ديگران به اين مقام بي تکلف نتوانسته اند برسند به آن حد و فقط ميرزاي کلهر را مي توانيم مقايسه بکنيم که از اين بابت قصدشان پيدا کردن هندسه جديد و اصلاح ساختاري بوده که در عين حال امتياز ويژه کلهر لطف قلمش و ملاحت و شيريني اش بيشتر از بقيه است. ضمن اينکه اعتدال خطش هم شايد بالاتر از بقيه خوشنويسان هم عهد خودش بوده آن اعتدال نقطه اي است که در رهايي و قدرت قلم در درجه دوم قرار مي گيرد. در کار ميرعماد اين اعتدال را در حد کمال مي بينيم ميرزاي کلهر هم شامل همين تعريف است.
استاد بختياري: نکته اي که جالب است اينکه در منطقه قزوين، خوشنويسان زبردست ما همه چليپا نويس بودند.
قرائت سوال توسط استاد موسوي:
علت اينکه در شيوه ميرزاغلامرضا سياه مشق زيباتر از شيوه کلهر يا ميرعماد است چه مي تواند باشد؟
سوم نگاه ميرزا غلامرضا به سياه مشق؛ تصور ايشان از سياه مشق چيز ديگري است همانطور که عرض کردم در کارهاي کلهر همچنان سياه مشق را به عنوان يک تمرين نگاه مي کرده اما در آثار ميرزا غلامرضا به عنوان يک اثر هنري و قطعه هنري به آن نگاه مي شده. (اين بطور خلاصه بود)
......................................................................................................................
پاسخ از استاد اميرخاني: اگر بخواهيم که به چند قسمت تقسيم کنيم قطعات سياه مشقي که از استادان مختلف در دوره قاجار باقيمانده، به عنوان سياه مشقي که قابل خواندن است يعني بيننده با شعر تا اندکي آشنا باشد و شعر را در ذهنش داشته باشد و قسمتي از آن شعر را بتواند بخواند مصرع دوم هم قابل خواندن است.
در نوعي ديگر نوشتن مطلب به عنوان اينکه موضوع را بخواهد حفظ بکند در قطعه هنري اش هدف نبوده به ترتيبي که شايد کلماتي را مي توان خواند اما بکلي موضوع از ميان برداشته مي شود و فرم و حرکت است، نقش اول را را پيدا مي کند.
در اين باره البته بستگي دارد به اينکه ذوق سفارش دهنده هم چه اقتضايي داشته، چون در آن دوره کساني که در اطراف هنرمندان بزرگ بودند خوشنويس بودند شاگرد اين استادن بودند، بعضا، بنابراين بعضي از قطعات به خواست آنها تنظيم مي شده و ما در کار درويش که خط شکسته بصورت عادي و بي نظير کار کرده به نوعي ديگري مي بينيم که ... بودن صفحه سياه مشق را.
بهرحال نوع پرسش جنابعالي بر مي گردد به اينکه دانگهاي خوشنويسي مدنظر قرار گيرد که در آثار ميرزا غلامرضا جلي به اصطلاح است ولي اکثر آثار ميرحسين . . . .
و باز اينکه بيشتر و بيشتر در کارهاي ميرحسين رنجه نويسي مي بينيم ولي در کار ميرزا غلامرضا کمتر است.
پاسخ از استاد اميرخاني: به نظر بنده در اين مورد کار حساب شده دقيق مهندسي شده در آن مقامي که از اين استاد بخصوص نام مي بريم ديگر به مرحله اي رسيده که اين حسابگري بدون اينکه قبلا آنرا طراحي کرده باشند مثل شعر که بايد در ذهن شاعر جاري شود و قبلا قوافي را تنظيم نمي کند و به اصطلاح از مرحله نظم بالاتر قرار گيرد به عنوان شعر ناب مثلا مي توانيم از آن نام ببريم. که در کار شاعران بزرگ ما ديده مي شود. بهر حال خوشنويسي در آن مقام عالي که مورد بحث ماست؛ فرم و تنظيم در يک حالت ناخودآگاه (خودبخود) حاصل مي شود ممکن است مثلا به عنوان تکميل و اينکه صفحه به اين موقعيت مورد نظر خوشنويس برسد احتمالا چند کلمه را در پايان به قصد اينکه صفحه بطور کلي به جريان مورد نظر تبديل شود به حالت مواجي که نظر نهايي خوشنويس را تامين کند اضافه کند.
ولي اغلب بدون اينکه از قبل حساب کرده باشد بطور کلي در کار ميرزا محمد مي بينيم آثارشان به اين ترتيب خلق شده، اين نکته را اضافه کنم چيزي در کار موسيقي آوازي ما متداول است کلمات و ابيات و تکيه کلامها در همجواري موسقي و خواننده حاکم است بنابراين شکل و ساختار کلمات (که کشيده چگونه و دايره چگونه، کلمات ريز چگونه) خودبخود اينها به عنوان اينکه خود شعر و کلمات هم يک دقت و يک جريان ساختاري اساي و بنيادي و ستون فقراتي شد که مي توانست کمک کند به ذهنيت و ذوق خوشنويس بنابراين مثلا بگونه اي ترکيب مي شده در ذهن و دست و بداهه نويسي و سابقه و تجربه و استادي هنرمند که ديگر نيازي نداشته به اينکه از پيش تعيين بکند.
استاد بختياري:
شخصي مي گفت استاد اميرخاني آنقدر قوي مي نويسد که صد تا «ن» بنويسند عين هم مي شود گفتم اشتباه است در سطر، اگر در آثار استاد اميرخاني را بدقت نگاه کنيد استاد صد جور «ن» دارد «ن» ي که اول سطر نوشته مي شود با «ن»ي که آخر سطر نوشته مي شود بايد با هم فرق داشته باشد، کشيده ها با هم فرق دارد.
ما مختار هستيم که در جاسازي سطرها قطعه نويسي قدري دواير را تنگ تر يا گشادتر، يا بعضي اتصالات را کوچکتر يا بزرگتر بنويسيم به شرطي که هماهنگ باشد. اگر با اين ديد به قضيه نگاه کرده باشيم بله، مجاز هستيم که جايي به فراخور تنظيمي که داريم بعضي عناصر تشکيل دهنده کلمه را کوچکتر يا بزرگتر بنويسيم. ولي نه اينکه از شاکله زيبايي شناسي خط خارج شويم.
سوال: گره هاي سياه مشق از چه قانون و فرم و فضايي تبعيت مي کند؟
پاسخ از استاد اميرخاني: خودبخود تعيين کننده نوع حرکت و تصميم گيريهنرمند است که البته در تکرار کلمات، نکاتي که مورد پرسش بود تعيين و تنظيم مي شود و اگر کلمات نتوانسته باشد فضا را تکميل کند يا نتيجه را به دلخواه هنرمند بوجود بياورد با تکرار آن فضا تکميل و تنظيم مي شده و به عبارتي اگر بخواهيم به نکته مورد نظر پرسش پاسخ بگوييم: آن کليد يا گره در انتخاب کلمه مناسبتري است که مثلا در آواز هم مي بينيم روي آن تاکيد و تکرار مي شود آن اوج را که اوج معناست خواننده تکرار مي کند در خوشنويسي هم همينطور است بطور کلي کلمه اي که بتواند هم از نظر معنا، نقطه درخشان شعر باشد يا از لحاظ ساختاري زيباترين کشيده يا دايره را در خود داشته باشد که مثلا کلمه 3-4 حرفي باشد اينجا به عنوان نقطه محوري و مرکزي سياه مشق را اداره مي کند و چهارستون آنرا به اصطلاح روي يک استواري که در عين حال رقصاتر است قرار مي دهد.
......................................................................................................................
استاد شيرازي: نزديک 20 سال پيش استاد بختياري مقاله اي ارائه دادند در مورد نسبتهاي طلايي، که به نظر من يکي از بهترين مقالات پژوهشي در مورد خط نوشته شده بود تا امروز است اما جو انجمن آن موقع جو ضد جواني بود که هنوز هم وجود دارد روي اين کار تبليغاتي نشد و آن نسبتهايي را که در تمام حروف و کلمات در نستعليق در جاي جاي حروف و کلمات نسبتهاي طلايي را پيدا کرد و نشان داد. مثلا در حرف الف چندين جا مي توان نسبت طلايي پيدا کرد. من بعدا در کار خودم که انجام مي دادم و سعي مي کردم و مرکب را تنظيم مي کردم که حالت شفاف بودن در کارم بهتر پيدا شود حس کردم همين نسبت طلايي در توناليته رنگ و سايه روشن هاي مرکب هم مي تواند وجود داشته باشد. يعني زماني که شما مقدار مرکبي که بر مي داريد، مقدار غلظت و رنگدانه هايي که مرکب دارد و سرعتي که قلم را حرکت مي دهيد و فشاري که به قلم مي آوريد و جنس کاغذ، همه اينها باعث مي شود يک نسبت سياهي به مرور کم رنگ شود بنظر من در اين قسمت هم نسبت طلائي وجود دارد که بقيه جزئيات را واگذار مي کنيم به خود استاد بختياري که بعدا تحقيق کنند و نتيجه دقيق تر آنرا ارائه نمايند.
سوال: در رابطه با سياه مشق ها افقي يا عمودي يا اصطلاحا دفتري با زاويه 45 درجه توضيح دهيد.
پاسخ استاد اميرخاني: بنده فکر مي کنم کاغذ در اين ماجرا حاکميت داشته، و کاغذهايي که استفاده مي کردند کاغذهاي آهار و مهر شده بسيار ارزشمندي بوده که به قطعات کوچه به رسم آن زمان براي قطعه نويسي يا سياه مشقي که قابل قرار گرفتن در مرقعي که در کتابخانه جا مي گيرد مثل دوره ما نبوده که کارهاي نمايشگاهي بزرگ مرسوم باشد، بنابراين کاغذهايي که ساخته مي شد و دست ساز بود به اصطلاح که اصل آن ممکن بود اروپايي باشد يا در دوره صفوي که از چين مي آوردند اين کاغذها خيلي کمياب بود و در عين حال خيلي نفيس، ضمن اينکه نوشتن روي آن دشوار بود و بايد شخص تبحر فوق العاده مي داشت و اگر کسي به آن مقام مي رسيد و مي توانست روي اين کاغذها بنويسد لطافت خط و زنده بودن مولکلولهاي مرکب در اينجا به قدري جذابيت به خط مي داد در عين حال مي شود گفت مقام شامخ استاد هنرمند را آن کاغذ بهتر مي توانست نشان دهد. بنابراين کاغذي که در اختيارشان بوده ممکن است به قطعي که مورد پرسش بوده گاهي افقي و گاهي عمودي باشد. اما گاهي ممکن است عبارت يا کلمه در ابعاد سياه مشق دخالت داشته باشد.
پاسخ استاد اميرخاني: فرقي نمي کند. از اين بابت بالاخره بايد فرم و نتيجه نهايي به آن مقام و کمالي باشد که مورد پسند افراد صاحب نظر و مشکل پسند قرار گيرد و استادان طراز اول هر دو را تجربه کردند.
سوال : در خوشنويسي صاف نويسي اولويت دارد يا اجراي فرم و شاکله قانونمندي؟
پاسخ استاد اميرخاني: اين سخن پايان ندارد. اجزاي صفاتي که براي کمال خوشنويسي در آن مقام مورد نظر که از پنجه استادان طراز اول تاريخ صادر شده، تمام اين صفات با همديگر ديده مي شود و هيچکدام از ديگري جدا نمي شود که ما بخواهيم به عنوان صفت مستقل از آن نام ببريم اما اين را مي شود گفت که در خوشنويسان برجسته بزرگ ما يکي از اين صفات يا دو تا از اين صفات بيشتر مورد توجه بوده يعني آنها قادر بودند که دقيق تر و صافتر و قويتر بنويسند تا لطيف تر و شيرينتر و مليح تر. بنابراين بقيه اين صفات در ذات خوشنويسي يا قطعه مندرج است مثل انساني که صفات متعددي دارد. از نظر اينکه چگونه صحبت مي کند سوادش چقدر است شخصيتش چطوري است و بطور کلي تحمل مشکلاتي که مي تواند شخصيتش را پرورش دهد و اميدواري اش به زندگي، خدمات اجتماعي اش، تمام صفاتي که ما مي شناسيم راجع به شخصيت انسان چيز جدايي نيست منتها در هر کسي يکي از اين صفات برجسته است. حالا همانطور که در ذهن اساتيد گفته مي شد ميرزاي ترک دقيق تر و مليح تر مي نويسد، ميرزا غلامرضا صلابتش بيشتر است ميرزاي کلهر ساختار هندسي بهتري دارد که خط را به تعادل رسانده که در خط ميرزا غلامرضا داريم به آن معنا که مثلا در شعر مي شناسيم که يک حرف يا يک کلام اضافه است.
يک استاد طراز اول جوري مرقع و دقيق گفته که در يک عبارت خلاصه تر يا در يک بيت گاهي معناي عميق و بصيري مي بينيم که بعضي ها در يک کتاب بحث کردند. نمونه هاي متعددي مي شود عنوان کرد که کاملا براي جوانترها ملموس شود. بنابراين در اين موضوع ميرزاي کلهر که بعضي ها بحث گفتگو مي کنند در دوره ما (که جاي گفتکو هم دارد) موضوع تعادل داشتن در خط ايشان خيلي مهم است که اين تعادل را ديگر خوشنويسان بزرگ دوره قاجار ندارند. و حتي عمادالکتاب که شاگرد غيرحضوري کلهر است در نوشته هاي هنرمندانه بسيار زيباي . . . انواع نوشته هاي ديگر گاهگاهي اندازه ها را متغير مي بينيم اما در دست کلهر اين تعادل وقتي است که در کار مير عماد . . .
استاد بختياري:
اجازه بدهيد نکته اي اضافه کنم: اکنون خواننده اي که آوازي در استوديو مي خواند دستگاهي درست شده است که صدا را صاف مي کند تمام نويزها و صداهاي اضافه که در آواز خواننده يا ساز هست را حذف مي کند و صداي صاف و زلال را تحويل مي دهد که خيلي وقتها اصلا صداي آن خواننده نيست حتي ممکن است صدا خواننده بم باشد صداي زير از ايشان مي شنويم و ان بعنوان يک مزيت است که مي خواهند به يک صافي و زلالي در صدا برسند. در خوشنويسي هم همينطور است همانطور که استاد اميرخاني اشاره فرمودند خوشنويسان عالي رتبه ها همان کساني بودند که خطشان اينگونه بوده، بحثي در سالهاي اخير بوده که رنجه بنويسيم که خط نمکين تر شود که توجيهي بوده براي ضغف دست. رنجه نويسي عملا موسيقي خوشنويسي را از آن مي گرفت. خط صداي خش داري داشت، اين خش مزيتي شده بود براي کساني که ضعف در اجراي دست داشتند و متأسفانه براي دوره اي کارکردي هم پيدا کرد حتي تقابلاتي هم انجام شد ولي بالاخره چيز منفي زمان زياي نمي تواند ادامه داشته باشد. موج اخيري که در اين نمايشگاه شاهد هستيم روح ميرحسين و ميرزا غلامرضا جاري است در اين خطوط. که اين نمايشگاه صاف نويسي دات نه که بي حس باشد که در عين قدرت و در عين صافي حس و حال هم با خودش دارد و تعادل دارد. اين نقطه تعالي خط ات که در اين نمايشگاه مي بينيم نه رنجه نويسي.
هيچ خواننده اي حاضر نيست صدايش با خش و موج پخش شود اصلا شنونده نخواهد داشت مگر به اين نتيجه برسيم که هرچه صدا خش دار تر، نويز دارتر و فالش باشد قشنگتر است.
سوال: قطع قلم و شيوه قلم گذاري در سياه مشق با قطع قلم در قطعه نويسي يا چليپا نويسي چه تفاوت هايي مي تواند داشته باشد؟
پاسخ استاد اميرخاني: ساختار دست و پنجه هر خوشنويسي اقتضاي خاص آن شخص را دارد که با دست ديگري تفاوت دارد از لحاظ اينکه پنجه هايش بلندتر باشد، کوتاه تر باشد دستش چاق تر باشد و بطور کلي حالت ابتدايي قلم گرفتن از زمان دبستان چگونه عادت کرده باشد دست بگيرد بعضي ها قلم را به حالت عمودي مي گيرند بعضي ها کمي مورب مي گيرند اما در کار خوشنويسي نستعليق جان کلام و اساس زيبايي اش در آن نوع هندسه و ساختار معجزه آسايي است که از طريق بزرگان و نوابع تاريخي به ما ارث رسيده، بنابراين ايجاب مي کند که تا اندازه اي قلم مورب باشد که در حالتي که دست ما بصورت طبيعي روي کاغذ قرار مي گيرد زاويه اي ايجاد کند که همه ششدانگ قلم در آن لحظه اي که ما مي خواهيم يک حرکت کشيده هاي تخت يا دواير يا کلمات ريز را بنويسيم بهتر است بتوانيم تقسيم ضخامت و تقسيم ضغف و قوت بکنيم آن رقص را بتوانيم در هندسه و ساختار آن کلمه ايجاد کنيم.
اما ميزان مورب بودن بستگي دارد به عادت دست نويسنده در بعضيها کمتر باشد، ولي رويهم رفته حالت دست نقش زيادي در ميزان مورب بودن قلم دارد. که البته از قديم گفتم بهترين حالت، حالت متوسط است که چون در حالت مورب که زبانه قلم خيلي زاويه داشته باشد بعضي قسمتهاي اندام کلمه را نويسنده مسلط تر و بهتر مي نويسد. اما بعضي جاها را ضعيف تر در مي آورد.
ولي مقدمه کار که دشوار ترين قسمت موفقيت خوشنويسي بايد تعريف کنيم تنظيم قلمش است که بايد بداند چگونه بايد قطع بزند و چگونه روي کاغذ حرکت دهد و البته که اتاد مجرب و صاحب نظر و تشخيص مي تواند از اين بابت 10 -20 سال تلاش خوشنويسي که از اين بابت نمي تواند خودش به آن موقعيت برسد مي تواند در يک جلسه آنرابرايش تنظيم کند با ديدن خطش آن زوياي دقيقي که به چشم خود نويسنده ممکن است عادت شده باشد (به اصطلاح خودمان چشمش پر شده باشد) و خودش نمي تواند عيب را ببيند استاد راهنما اگر صاحب مقام باشد و صاحب تشخيص باشد گاهي اين راه را کوتاه تر مي کند بهر حال موضوع قلم نقش اول دارد و کاغذ نقش دوم. اما قبل از همه اينها خود نويسنده مهم است.
سوال: تفاوت تراش قلم در دوره صفويه و قاجار به چه شکل بوده؟ ( منتظر بخش سوم این سخنرانی و همایش در همین سایت باشید )
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید