(بخش سوم )
متن کامل نهمین همایش از سلسله نشستهای تخصصی انجمن خوشنویسان آبیک پیرامون بررسی سیاه مشق در دوره قاجاره و تاثیر میرحسین خوشنویس باشی در آن ( پنجم آبانماه 1389 )
سخنرانان : استاد غلامحسین امیر خانی ، استاد علی شیرازی ، استاد دکتر جواد بختیاری
................................................................................................................
جهت مشاهده زندگینامه مرحوم میر حسین ترک روی تصویر زیر کلیک نمائیدپاسخ استاد اميرخاني: البته با توضيح خيلي مفصل مي شود با نمونه هاي خط اين معنا را به ذهن مخاطب منتقل کرد من بصورت توصيفي عرض مي کنم که در دوره صفوي گوشت قلم را به پوست مي رساندند بعبارتي جنس قلم خيلي خوب بوده قلم هاي گزيده پخته رسيده بسيار عالي بوده که به اندازه متوسط از آن نام مي بريم نه آنطور سخت و استخواني و نه خام و پنبه اي در نتيجه قلم از اين بابت نقش تعيين کننده اي داشته و با پوست مي توانسته مدتي دوام بياورد بنابراين به پوست مي رساندند که نتيجه اش اين بوده که خطهاي دوره صفوي و تيموري فوق العاده ظريف است و اين ظرفيت و دقتي که يکي از مشخصه ها و تعيين کننده سبک و سياق دوره صفوي است ظرافتي است که در کار خوشنويسان آن دوره است که نتيجه قلم است يعني اگر قلم گوشت دار بدهيد به همان نويسنده نازک نويس، خطش گوشت دار از آب در مي آيد. اما در دوره قاجار سرعتي که لازم بود براي نوشتن مثل کتابت ميرزاي کلهر کمي گوشت قلم را اضافه کردند که دوام بيشتري دانسته باشد ضمن اينکه دوامش بيشتر مي شد نوشتن با آن راحت تر بود چون وقتي شما قلم را به پوست برسانيد کوچکترين لغزش و عدم مهارت در خط ظاهر مي شد اما وقتي گوشت دار باشد با کمي فشار دست، رقص دست پايين بالا کردن دست کم و زياد کردن مرکب و مقداري سرعتي که قلم پيدا مي کند مي شد که روان تر و سريع تر و راحت نوشت اما اين نکته هم گفتني است که ما الان دو اندازه بسيار جذاب و بسيار زيبا در کار خوشنويسي خودمان که در اوج بخواهد مورد قضاوت و ارزيابي و در عين حال ستايش قرار گيرد هم مي تواند نمونه هاي بسيار عالي ظريف و دقيق و نازک بتواند بهترين نمونه ها باشد مثل آثار دوره صفوي و هم بعضي نمونه هاي دوره قاجار که اندکي گوشت دارتر است و مليح تر و شيرينتر است و در عين حال قويتر است مثل بعضي خطهاي ميرزا غلامرضا، بعضي از خطهاي ميرزا کلهر، بعضي خطهاي عمادالکتاب و بطور کلي مکتب قاجار و شيوه خوشنويسي قاجار، يکي از شاخصه هايش همين گوشت دار تر بودن قلم است که نتيجه اش اين شده است که در کار بزرگان دوره قاجار که شايد مثلا 10 نفر باشند نشانه هاي گوشت دارتر بودن قلم را مي بينيم.
......................................................................................................................
پاسخ استاد شيرازي: اگر در اکثر سياه مشقها توجه بکنيد مي بينيد نقطه خيلي کم است مثلا نقطه «ن» را ديده ام که آن هم به ندرت توسط بعضي از خوشنويسان بخصوص معاصرين گذاشته شده شايد به اين دليل باشد که نقطه به دليل آن زواياي تيزي که دارد با آن انحناهايي که حروف و کلمات دارند در سياه مشق برخورد مي کنند شايد يکي از دلايلش اين باشد بهر صورت در يکي بررسي مفصل تر در مورد سياه مشقهايي که در تاريخ خوشنويسي شناخته شده است و درجه يک است مي بينيم که نقطه خيلي کم حضور دارد.
پاسخ استاد شيرازي: قضاوت خيلي مشکل است ولي از يک حدي کمتر اصلا سياه مشق محسوب نمي شود يعني بايد يک حداقلي را در نظر بگيريم که بتوانيم به آن سياه مشق بگوئيم ولي در خلوت يا جلوت آن يا صفحه پر يا کم کلمه، بستگي به اجرا دارد که براي من قضاوت مشکل است.
سوال: بطور کلي خصوصيت يا ارزش سياه مشق را در هنرهاي تجسمي بفرمائيد؟
پاسخ استاد شيرازي: البته خوشنويس بايد به مقام و مرتبه اي برسد که زماني دارد مي نويسد خودبخود آن روابط و ضوابط خوشنويسي را در دست داشته باشد و ملکه دستش شده باشد و اجرا کند و اينطور نيست که ما آنقدر بها دهيم به قضايايي که برشمرديم که اصل کلمه و فرم خوشنويسي فراموش شود مثلا در آثاي که آقاي زنده رودي دارند نوعي خطاطي و خط خطي است و سياه مشقهايي ايجاد کرده ولي سياه مشقي که مدنظر ماست سياه مشق خوشنويسانه است يک سياه مشق خوشنويسي بايد ضوابط خوشنويسي هم در آن رعايت شود بجز در موارد خاص همانطور که در سياه مشقهاي ميرزا غلامرضا عرض کردم اين کلمات را طراحي کرده براي همان سياه مشق. مثال مي زنيم: فرض کنيد که آمده در جايي بوسيله يک حرف مد يا کشيده که وظيفه اش در صفحه يا سطر ايجاد خلوت است (اصولا کار کشيده ها ايجاد خلوت است) فاصله گذاري بين دو جلوت. اما آمده بوسيله کاري که در واقع هدفش ايجاد خلوت بوده بوسيله تکرار آن حرف کاري کرده که در واقع ايجاد جلوت کند يعني کار کاملا متضاد. در اينجا براي اينکه بتواند اين کار را انجام دهد آمده حرف «ت» يا «س» حرف کشيده را بلندتر از حد معمول نوشته، گهگاهي شيب اينها را زيادتر کرده و در واقع به اين نتيجه اي که خواسته رسيده ولي اينکه بطور کل قواعد خوشنويسي را زير پا بگذاريم کار خوشنويسانه نيست.
پاسخ استاد اميرخاني: تنوع در اقلام مختلف مي تواند کمک کننده باشد و به تواناهاي خوشنويس اضافه کند مزاحم هم نيست مکمل هم است به عبارتي بطور عادي بدون اينکه دستور ويژه اي بخواهد بنويسد يک شخصيت خاصي، کتابت قوام دهنده کار خوشنويس است چون با يک کلمات کوچکتري مي تواند در يک مدت زمان کوتاه تري مطالبي بنويسد که ........ تنظيم حالتي که بتواند تعادل ببخشد به سطر و کلماتش از لحاظ کرسي بندي جا بيفتد ذهنش و دستش کم کم به آن نقطه اي برسد که به اصطلاح ما احساس بکنيم که اين کلمات حالت ايستايي ندارد و حرکت مي کند و نظمشان در حرکت ضمن اينکه موج است، دلپذير هم هست. و مي تواند واقعا کمک کننده باشد. اما سليقه و توانايي افراد هم در اينجا نقش ويژه اي دارد. بعضي ها ذهنشان و علاقه شان به درشت نويسي و کتيبه نويسي است. بعضي ها برعکس ذوقشان به کتابت نوشتن است يعني آن چيزي که آنها را به حرکت در مي آورد و آزادي آنهاست که دست پيدا کنند يکي از اين اندازه هاست. اما گاهي که اشتباهي پيش مي آيد و عدم موفقيت يا موفقيت کامل حاصل نمي شود اين است که هنرمند ذوق و علاقه و استعداد خود را بايد بسنجد مثلا کسي که براي کشتي اندام مناسبي دارد بگويد من دو و ميداني دوست دارم خوب در دو و ميداني چيزي نمي شود گاهي هم بازدارنده است يعني کسي که خطش به تعادل نرسيده يا اصطلاحا از آب و گل در نيامده و قوام نيافته مدام مي خواهد اندازه هاي مختلف را تجربه کند چون دوست دارد. خط اين فرد ديرتر به نقطه تعادل مي رسد بايد يک قلم را به تعادل برساند بعد بر پايه آن بايستد بقيه قلم هايش را استوارتر بردارد، البته در اين دوره اي که ما الان در خدمت عزيزان هنرمند با استعداد و جوان هستيم مي بينيم که خوشنويسان برجسته طراز اول هستند که در چند قلم شاهد هستيم که در دوره گذشته خيلي کمتر بوده اند در عرصه تاريخ خوشنويسي ايران از اين بابت يکي از دستاوردهاي درخشان اين دوره است (اين سه چهار دهه است) که هنرمندان جوان ما اين اندازه توانايي و در عين حال توانايي روحي و رواني داشتند يعني توانستند در مدت نسبتا طولاني تحمل کنند دوره رياضت گونه ممارست و فراگيري و مشاقي را و به اين نقطه برسانند هنر خودشان را، که نمونه هايش را الان در هر شهري يکي دو تا داريم که موجب افتخار جامعه خوشنويسي هستند. اما براي اينکه پي ببريم چرا به اين حد از رشد رسيده جامعه خوشنويسي بايد موجبات آن را به دقت تحليل کنيم که خودش يک جلسه تمام و کمال مي طلبد که ببينيم چه عواملي موجب شد و چه امتيازاتي کنار هم چيده شد از ساختار انجمني که توانست دوام داشته باشد شصت و يک سال در عرصه خوشنويسي ايران در خود را بروي همه استعدادها و خواهندگان و فرزندان اين مملکت باز نگه داشته و سياستي داشته که توانسته فرصت مساوي براي خواهندگان ايجاد کند. از عوامل بسيار مهمي که موجب اين رشد شده همين فرصت مساوي است عامل ديگري که خيلي اهميت دارد مسئله قضاوت است يعني شايد اصلي ترين و حساس ترين چيزي که موجب شده يک تلاش جانانه و صميمانه و پيگيرانه از طرف استعدادهاي طراز اول اين دوره بوجود بيايد اين است که در قضاوت اعتماد داشتند محال است پارتي بازي راه پيدا کند محال است شاگرد پروري بتواند تعيين کننده باشد محال است شيوه پروري يا ترجيح يک شيوه به شيوه ديگر بتواند ارزش و اعتبار يک اثر را در حاشيه قرار دهد. خود اين اعتماد موجب تلاش پيگيرانه چندين ساله شده است که نتيجه اش را در جشنواره ها ملاحظه مي کنيم. البته عوامل ديگري هم هست که در جاي خود بايد مورد توجه و تحليل قرار گيرد که جمعاٌ بتوانيم از بابت تجربه چند دهه نتيجه بگيريم و جايگاه خوشنويسي را بدرستي تعيين کنيم نواقص را برطرف کنيم و قدر امتيازاتمان را بهتر بدانيم.
استاد موسوي: البته يکي از مهم ترين تأثيرات همين مقوله اي که استاد فرمودند که خوشنويسان نسل جوان توانايي اين را پيدا کردند که در دانگهاي مختلف خوب بنويسند حضور پربرکت خود استاد اميرخاني است که تاثير بسيار زيادي در اين زمينه داشته اند و هيچ خوشنويسي نمي تواند منکر اين قضيه شود که حضور استاد اميرخاني با توجه به توانايهايي که خود ايشان دارند که در همه اقلام در حد استادي و در حد کمال اجرا کردند تاثير خيلي زيادي داشته.
سوال: از استاد شيرازي سوال شده که آخرين کتابت يا چليپايي که اجرا کردند کي بوده؟
چون اصولا يکي از اتفاقاتي که در دوره معاصر افتاده، ابعاد بزرگ در آثار هنري است، در غرب بعد از جنگ جهاني در نيويورک اتفاق افتاد که در واقع قبل از جنگ جهاني در يک دهکده هنري (که البته هنري نبود در آن موقع) بعد از جنگ جهاني دوم چون همه هنرمندان کوچ کردند و به آنجا رفتند و اروپا هم از جنگ آسيب ديده بود لذا تنها جايي که سالم مانده بود و اقتصاد خيلي قوي داشت نيويورک بود و در آنجا بدليل نوع ساختار زندگي و رفاهي که بود عملا تابلوها از روي سه پايه پايين آمد و روي زمين پهن شد مثل کساني مثل جکسون کلارک که تابلوها را روي زمين بدون سه پايه پهن کردند و حتي قلم مو را هم حذف کردند، رنگ افشاني کردند، در دوره ما هم بدليل نوع ساختمانهاي جديد همانطور که اطلاع داريد در قديم مي بينيد که فاصله بين ديوارها بيشتر از 3 متر نيست براي اينکه در واقع عرض يک اتاق بيشتر از 3 متر نيست بخاطر اينکه معمولاٌ تير چوبي مي انداختند روي ديوارها و سقف بار بيشتر از اين را نمي توانست تحمل کند و مسئله سرمايش و گرمايش هم خيل مهم بوده و در دوره معاصر بدليل وجود و حضور مصالح ساختماني جديد و مدرن مثل آهن و سيمان مصلح ابعاد ساختمانها عوض شد لذا مثلا تابلو 30×40 در سالني قرار دهيد ديگر جلوه اي ندارداين يکي از دلايل بود و دليل ديگر اين است که اصلا مردم حوصله دقتهاي ريزه کاري را ندارند براي پيام دادن به مردم (چه پيام زباني و چه پيام و زيباييهاي بصري) بايد راهي را انتخاب کنيد که در اندک زمان بتوانيد پيامتان را منتقل کنيد و يکي از راه هايش اين است که در ابعاد بزرگ کارکرد شايد يکي ديگر از دلايلش اين بوده و ديگر علاقه خود من و بازي که با مرکب در قلمهاي بزرگ مي شود انجام داد يعني توناليته ها را در قلم بزرگ مي توان نشان داد و در قلمهاي ريز تقريباٌ غيرممکن است.
آقاي موسوي: البته اگر منصفانه بخواهيم برخورد کنيم با وضعيت خوشنويسي حال کشور بايد به اين نکته اعتراف کنيم با توجه به صحبت آقاي بختياري که فرمودند نسل جديد، نسل رنجه نويسي و لرزان نويس يا نمکي نويس که قبلا مصطلح شده بود اگر کنار گذاشتند و به محکم نويسي و صاف نويسي و پهلوان نويسي رو مي آوردند، منصفانه اش اين است که بگوييم تأثير سه استاد بزرگي که حضور دارند (استاد اميرخاني / استاد شيرازي و استاد بختياري) است که در اين روند تاثير زيادي داشتند خود استاد اميرخاني که به عنوان استاد شاگرداني پرورش دادند که صاف نويسي پهلوان نويسي را به حد استادانه اجرا کردند و اين موج و اين روند را به سمتي بردند که رنجه نويسي و ضعيف نويسي، ديگر جايگاهي در خوشنويسي ما ندارد. که اينجا ما بايد منصفانه اين موضوع را بازگو کنيم و بگوئيم که اين سه استاد بزرگ تاثير بسيار زيادي در دوره معاصر گذاشته که اين مسئله بايستي ديده شود.
پاسخ از استاد اميرخاني: در اين باره ما نقشي بايد براي هنرمندان دوره معاصر تعريف کنيم که چه ديدگاهي بايد داشته باشند به لحاظ جهان بيني که بايد يک هنرمند داشته باشد؛ زمانه خودش را بشناسد گذشته خود را بشناسد بر اساس آن متناسب با اين جريان چيزي که بتواند بيانگر جوهر تفکر و تجربه فرهنگ کشور خودش باشد خلق کند در اين صورت اصالت و ارزش دارد و در کنار ديگر سليقه ها و سبکها بدرستي ديده مي شود و از تغيير برکنار مي ماند اما نکته ديگري که بايد اشاره کرد اين است که ما به عنوان کشور ايران، به عنوان کشور با فرهنگ و با تاريخ ديرينه و چند هزار ساله، در اين مدت بعد از رنسانس، خودمان خودمان را مظلوم قرار داديم در عرصه جهان، يعني داشته هاي خودمان را بطوري که حق مطلب ادا شود نه بيشتر و نه کمتر نتوانستيم در تريبون هاي جهان نشان دهيم در همه زمينه ها اين ضعف را داشتيم فرض کنيد که کرويت زمين را وقتي که بيروني هزار سال کشف کرده و اسناد معتبر آن وجود دارد بنام گاليله ثبت شده وقتي که ما بزرگاني در عالم شعر و ادب داريم که زبان و تفکرشان جهاني است و آن مطالبي که در يک سطر يا يک بيت يا قطعه و غزلي بيان کردند، ترکيبي است از تمام مکاتب فلسفي که در اين چند صد سال گذشته از يونان قديم تا امروز که .......... طراز اول اروپا و امريکا در اين باره جايگاه جهاني دارند مقام و اعتبار دارند که حقشان هم هست چون حرف حسابي و سنجيده دارند اما بزرگان ما که سده هاي قبل چنين معاني و لطايفي را در غالب بسيار کوتاه بيان کردند ما نتوانستيم اينها را در جاي خود در عرصه هاي جهاني معرفي کنيم اگر. . . آمده به ذوق خود خيام را آنهم با برگردان شاعرانه (نه کلمه به کلمه) به زبان انگليسي برگردانده (که اگر نکرده بود خيام را هم نمي شناختند) اگر يک خواننده اي يا مترجمي به زبان هندي مولوي را برگردان نمي کرد و آن خواننده ي امريکايي 5-6 سال پيش آن را خواند و به نوعي معرفي شد در عرصه هاي جهاني مولوي را هم نمي شناختند و آن سال خواننده اي که آن را خواند تيراژ نهم را در آمريکا بدست آورد. يا اينکه ما در زمينه هاي ديگري از موسيقي يگانه خودمان آنطور که بايد گسترده شود و معرفي شود با آن ترکيبي که مديريت کنيم و ارزش يگانه و لهجه يگانه که شبيه هيچ جاي ديگر دنيا نيست مثل زبانمان که مثل هيچ جاي ديگر دنيا نيست مثل کشورهاي اطراف خودمان هم نيست بعبارتي فرهنگ و هنر ما، جواهر يگانه اي است که شخصيت يگانه دارد و شخصيتي دارد که مي تواند جايگاه معتبر خودش را بدون اينکه مقلد ديگران باشد و اما ترکيبي از ديگران هست، ترکيب سنجيده، پالايش شده، صيقلي خورده از فرهنگ هند، يونان، اسلام و شرق (چين و ژاپن و...) بطور کلي بتدريج در طول تاريخ آمده ترکيب شده، اين جواهر را در قفسه هاي کتابخانه ها و موزه ها دفن کرديم. خوبها و درشتهايش را برده اند در شرايط مختلف، موزه هاي جهان را تزئين کرده، اما سخنگوي هنري به آن مقامي که بايد داشته باشيم به زبانهاي زنده دنيا موفق باشند و ما را معرفي کنند نداريم در عرصه هنر ايران که تواند برود به دو يا سه زبان همان مفاهيم متعالي هنري و معرفتي و فرهنگيمان را طوري بيان کند که آن همه ارزشها و لطائف به آن زباني که با ذهن شنونده غربي يا شرقي آشنا هست بيان شود، عنوان شود معرفي شود روي ترازو برود. چنين کاري نکرديم کوتاهي کرديم، خوب امروز اين نوبت را تاريخ به شما داده، جوانان ما همت کنيد و ما بتوانيم انشاء اله با کمکي که دولت و نهادهاي مدني بکنند چندين هنرمند سخنگوي هنر اين مملکت داشته باشيم که اين توانايي را داشته باشند که اين لطايف عميق و عالي را که اصلاٌ فراتر از زبان است ولي در عين حال هنرمندان بزرگ و عرفا و ادباي ما، زباني که در قالب کوچک کاربرد داشته به آسمان رساندند يعني کلام رسيده به معنا، اينقدر عميق و عالي و لطيف و تقريباٌ بي نهايت شده بنا به تعريف کانت، زبان واعظ ديگر بي نهايت است براي اينکه شماهمه چيز را مي توانيد از آن تفسير کنند و ماوراي چيزهاي عادي و عالي و لطايف هنري بهمين ترتيب ديگر هنرهاي ناب بهمين اندازه عمق و معنا پيدا کرده، منظورم از بيان اين نکته اين است که ما در معرفي کوتاهي داشتيم در طي چندين صد سال گذشته و چون يک زماني که مثلاٌ در دوره قبل از صفوي تقريباٌ جهاني بود يعني از ترکيه امروز و عثماني آنروز گرفته تا شرقي ترين قسمتهاي شبه جزيره هند کاربرد داشته با آن زبان سخن مي گفتند مي نوشتند شعر مي گفتند در معماري شاهکارهاي عالي کتيبه بوجود مي آوردند در قسمتي از آسياي ميانه آثار آن موجود است اما به دليل اينکه ضعيف شديم در طول چند صد سال گذشته، اين حالت جهاني ما، به داخل خود ايران محدود شد و طبيعتاٌ بايد ساز و کاري فراهم کنيم که اين جواهرات بي بديل و بي نظير و درخشان بدرستي معرفي شوند و عموماٌ خيلي اثر داردکه شناسنامه مملکت ما در آن جايگاهي قرار گيرد که حق اين ملت و حق اين فرهنگ و حق اين هنر و حق اين تفکر انساني بي نظير که قادر است براي همه دنيا، نسخه انساني و معرفتي بنويسد که لطيف ترين حکمت و معرفت در آن مندرج است. خوب اين کار را بايد شما جوانان انجام دهيد.
استاد موسوي: خيلي ممنون از اساتيدي که زحمت کشيديد وقت گرانبهايشان را در اختيار استان قزوين قرار دادند و همينطور ديگر استادان که از استانهاي ديگر زحمت کشيدند تشريف آوردند.
استاد بختياري: در رابطه با سوال جناب آقاي قرباني نکته اي را اضافه کنم اگر خوشنويسي ايران بخواهد عرصه هاي جهاني بيشتر در نوردد و موقعيت خويش را تثبيت کند و ظرفيت هاي پيدا و نهان هنر خوشنويسي ايران فرصت ظهور بيشتري پيدا کند بايد نگاه ديگري به ابزار داشته باشد، ابزار ما الان قلم ني، مرکب و کاغذ است ابزارهاي ديگري هم هستند که مي توانيم خوشنويسي کنيم مثل کاشيکاري که از قديم رايج بود ولي ابزارهاي بيشمار ديگري هست که مي توان با آنها خوشنويسي کنيم الزاماٌ نه اينکه بداهه نويسي شود، مي تواند خط طراحي شود داخل آن پر شود به عنوان سياه مشق يا هر چيز ديگري با رنگهاي مختلف، ابزار مختلف از سنگ گرفته تا گچبري تا قالي حتي تا ترمه بافي تا هر چيزي که مي تواند جلوه خوشنويسي را نشان دهد و عرصه بي نهايتي است. ارزش ابزار سنتي محفوظ است يعني قلم ني، مرکب و کاغذ ارزشش محفوظ و تاريخي و ماندگار است ولي عرصه هاي جهاني را با اين زبان مشخص نمي توان درنورديد نگاه به ابزار هم شرط لازم است.
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید