گفتگوي روزنامه همشهري با «استاد مجيد حسين زاده» رئيس انجمن خوشنويسان ايران- شعبه تهران بزرگ
.......................................................................................................
گفت و گو با «مجيد حسين زاده»؛ رئيس انجمن خوشنويسان ايران، شعبه تهران
مشق نام ليلي مي كنيم
«كلاسهاي آزاد خوشنويسي»، انجمن خوشنويسان ايران در سال 1329 با اين نام راهاندازي شد. سيدميرخاني، زندهياد علي اكبر كاوه، ابراهيم بوذري، سيدحسن ميرخاني و زندهياد دكتر مهدي بياني در شكلگيري اين انجمن نقش داشتند. مديريت را هم«خسرو زعيمي» بر عهده داشت. اين انجمن در سال 1346 به عنوان « انجمن خوشنويسان ايران» نامگذاري شد. «استاد مجيد حسين زاده»؛ رياست فعلي اين انجمن را بر عهده دارد. حسين زاده در سال 1356 به عنوان هنرجو به انجمن خوشنويسان ايران وارد و بعدها هم به يكي از استادان اين انجمن تبديل شد. او در ساختمان فرسودهانجمن، از آغاز يك داستان ميگويد، از داستان خط.
داستان خط براي شما كي آغاز شد؟
از كودكي، در فصل تابستان با قلم مويي كه تهيه ميكردم و پولش رابا سختي از پدرم ميگرفتم و با2 قوطي رنگ، روي شيشه مغازهها و روي ديوار آموزشگاهها خوشنويسي ميكردم و خرج تابستان را به دست ميآوردم. عشق به خط در خانواده ما موروثي بود. برادرانم با سينكا و قوطي كبريت روي شيشهي پنجره، خط تمرين ميكردند و من مسحور نوشته آنها ميشدم. 9 ساله بودم كه سفارش گرفته، روي شيشه يك مغازه نوشتم: «انحصار دخانيات». البته از طرف برادرانم هم مورد توبيخ قرار گرفتم. عشق و علاقهام به خوشنويسي طوري بود كه اگر زغالي پيدا ميكردم بلافاصله كف پيادهرو خوشنويسي و نقاشي ميكردم. در مدرسه هم در دوران ابتدايي معلمها از من ميخواستند تا جمله و شعري را با خط خوش روي تخته بنويسم تا دانشآموزان از روي آن مشق كنند و در دوران دبيرستان نيز همه كار روزنامه ديواري كه آنوقتها معمول بود به دوش بنده بود.
داستان خط از چه زماني براي شما جدي شد و شكل حرفهاي تر به خود گرفت؟
يك سال مانده بود سربازيام تمام شود كه دامادمان انجمن خوشنويسان را به من معرفي كرد. آن موقع دفتر انجمن در خيابان صفي علي شاه بود. ثبت نام كردم و به اين شكل بعد از سربازي و قبل از ازدواج، خط را به صورت حرفهاي دنبال كردم. دقيقاً سال 1356 بود. ابتدا نزد استاد مرحوم جناب آقاي رحماني و سپس استاد جناب آقاي خروش به فراگيري خوشنويسي پرداختم. 3 سال نيز از محضر استاد مرحوم جناب آقاي كاوه بهره بردم.
شما خوشنويسي را در سال 1356 از انجمن خوشنويسان و به عنوان يك هنرجو آغاز كرديد، اما حالا در منصب رياست اين انجمن قرار داريد. اين تغيير موقعيت چه حسي در شما ايجاد ميكند؟
در فكرم هم نميگنجيد كه يك روز مسئول انجمن شوم. من در كنار خوشنويسي، نقاشي هم ميكردم، اماهميشه دوست داشتم به عنوان خوشنويس شناخته شوم. وقتي سوار اتوبوس بودم و به سمت ميدان بهارستان و انجمن حركت ميكردم دفترچه تمرينم را باز ميكردم تا به بقيه بگويم كه من يك خوشنويسم. خوشنويس بودن برايم ارزش والا و بزرگي بود. اين در حالي بود كه توان خريد يك قلمتراش را هم نداشتم. پس از انقلاب رياست موزه هنرهاي معاصر به من پيشنهاد شد. پيشنهادي هم براي اقامت در لاهور پاكستان دريافت كردم، اما هيچكدام را نپذيرفتم چون ميترسيدم خوشنويسي را از دست بدهم. محدوده من يك ميز كوچك بود و قلم و كاغذ و مركب، ميخواستم اين محدوده را به هر قيمتي حفظ كنم و به خاطر حفظ آن بسياري از موقعيتهاي طلايي را از دست دادم.اكنون نيز احساس مسئوليتي شديد ميكنم مبادا كه وظايفم را درست انجام ندهم.
يعني حالا پشيمانيد؟
اصلاً و ابداً. هيچ وقت از خوشنويسي به عنوان يك هنر اقتصادي و درآمدزا استفاده نكردم يا نتوانستم استفاده كنم. پشيمان هم نيستم اما بههر حال زندگي به اين روش بسيار سخت ميشود.
بجز از دست دادن موقعيتهاي طلايي، خوشنويسان با مشكلات ديگري هم دست و پنجه نرم ميكنند؟
خوشنويسي يعني هماهنگي دست و ذهن. زماني در خوشنويسي يك اثر بديع و تقريباً بدون نقص به وجود ميآيد كه هنرمند بتواند دست و ذهن را هماهنگ كند. يك خوشنويس براي نوشتن هر حرف، نفسش را حبس ميكند و بعد از نوشتن آن، نفسش را آزاد ميكند. اين فرآيند در بلندمدت خوشنويس را خسته ميكند. حالا ببينيد يك خوشنويس براي يك صفحه كتابت چقدر بايد نفس حبس كند و چقدر خسته ميشود. به همين دليل خوشنويسي ذاتاً يك هنر ديرياب است. به قول شاعر: «چهل سال عمرم به خط شد تلف/ سر زلف خط نايد آسان به كف.» خوشنويسي يك هنر باطني نيز است و خوشنويس مجبور است اين هنر را در انزوا تمرين كند. به همين دليل عموماً خوشنويسها را بر حسب ظاهر افرادي گوشهگير، اخمو يا متكبر فرض ميكنند، اما اين طور نيست. خوشنويسها در ظاهر كمحرف و كمجوش به نظر ميآيند، اما در باطن قلب زلالي دارند. ضمن اينكه عصر، يك عصر ديناميك است و وقتي كسي در اين عصر زمانش را براي يك هنر استاتيك صرف ميكند از طرف اطرافيان مورد انتقاد قرار ميگيرد و طبيعي است اين حوصله و توجه در مقطعي اگر درست برنامهريزي نشود از نظر معيشتي خوشنويس را دچار مشكل جدي كند.
معمولاً هنرمندان از محيط اطرافشان الهام ميگيرند، خوشنويسها چطور؟
خوشنويسي تنها هنري است كه فرد را از محيط مستغني ميكند. خوشنويسها ترجيح ميدهند مشق ليلي كنند. آنها مجنونند. و ثمره اين عشق درانزوا و تنهائي شكل گرفته و به بار مينشيند.
به نظرم در برخورد با افراد، اولين نكتهاي كه به آن دقت ميكنيد خط آنها باشد. درست است.
بله اولين نكتهاي كه جلب توجه ميكند خط آنهاست، ما همه چيز را در نستعليق ميبينيم. نستعليق به زندگي نظم ميدهد. ما با توجه به انضباط خيلي زياد نستعليق هرچيزي را با آن ميسنجيم. مثلاً ميگوييم طرف نستعليق پوشيده بود، نستعليق حرف ميزد، نستعليق زندگي ميكرد، يعني اين كه خيلي انضباط داشت، خوشنويسي ذهن را براي يك زندگي آرام و با دقت تربيت ميكند. دنياي يك خوشنويس بسيار خاص است.
بين محل سكونتتان در اميرآباد و خيابان خارك، كدام را ترجيح مي دهيد؟
در منطقه 6 خودم را بيگانه احساس نميكنم، اما اينجا را زادگاه خودم ميدانم. از مناطقي كه ساكنانش اصالت خود را حفظ كردهاند لذت ميبرم و منطقه 11 هم جزو همين مناطق است.
با توجه به اين كه سالهاست در انجمن خوشنويسان و در خيابان خارك فعاليت ميكنيد، به اعتقادتان علاقه به خوشنويسي چقدر تغيير كرده؟
وقتي گذشته را با امروز ميسنجم ميبينم كه تسهيلات بسيار بيشتر شده. امروز در كسري از ثانيه با استفاده از اينترنت به آن سوي دنيا ميرويد. طبيعي است به همين نسبت از ميزان توجه به خط و خوشنويسي كاسته شود. اما هنرجوياني كه حالا با توجه به اين امكانات به آموزش خط مبادرت ميورزند و زحمت فراگيري خط را بر خودشان هموار ميكنند، بايد آنها را عاشقان واقعي خط و خوشنويسي دانست.
نظم نستعليقي در خيابان خارك
من وقتي از پارك دانشجو به سمت خيابان خارك حركت ميكنم، جلو تك تك ساختمانهاي آجري و قديمي اين محدوده ميايستم، محو آجرها ميشوم و به آنها عشق ميورزم. من بيست و چند سال است كه در خيابان خارك هستم. نظم اينجا را به خاطر وجود دفتر مركزي انجمن خوشنويسان ايران، تالار وحدت، خيابان خارك، كوچه صائب، کوچه رم و زيباييهاي خيابان جمهوري دوست دارم. وقتي براي پيگيري كارهاي ساختمان انجمن خوشنويسان به شهرداري منطقه 11 در خيابان قزوين ميروم، با صنوف متعددي روبرو ميشوم. فكر ميكنم بيشترين مراكز تجاري و صنوف فعال در منطقه 11 قرار گرفتهاند. با توجه به اين نكته، روان كردن ترافيك اين محدوده، كار دشواري به نظر ميرسد. و اين مؤيد مديريت صحيح اين منطقه از شهر است. برخورد مسئولان محترم اين منطقه با مراجعان نيز جاي تقدير دارد.
.......................................................................................................
.......................................................................................................
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید