شهادت جانسوز دهمین نور ولایت حضرت امام علی النقی (ع )
به پیشگاه امام عصر حضرت مهدی (عج) و بر همه شیعیان جهان تسلیت باد.
.................................................................................................................
.................................................................................................................
تولد هادي امت
در حركت نه چندان آرام زمان به گفتة اكثر مورخان ، چشم گيتي در سال 212 هجري قمري به جمال خورشيدي روشن مي شود كه چكيده فضيلت ، جوهره وجود وفيض مطلق است . مولودي كه يادش آرام بخش دلها وپيامش آخرين اميد ونهايت آرزوي دلدادگان به خدا ميگردد. آن مولود كسي جز علي النقي امام هادي (ع) نبود آمد امام هدايتي كه روشني بخش محفل بشري گرديد وتشنگان حقيقت را از زلال هدايت كه ريشه در وحي دارد سيراب كرد .
امام هادي (ع) در بصريا ( روستايي در سه ميلي مدينه ) از توابع مدينه به دنيا آمد ومكارم اخلاق ، شرافت ونجابت را چون ديگر ستارگان هدايت از خاندان نبوّت در خود جمع داشت.پس از تولد امام هادي (ع) پدر بزرگوارش امام جواد (ع) همچون ائمه ديگر (ع) سنت شرعي مراسم تولد از اذان در گوش راست واقامه در گوش چپ وصدقه وعقيقه را بطور كامل اجرا نمود.
سال تولد امام هادي (ع )
در باره سال وماه وروز تولد حضرت ، راويان وتاريخ نگاران اقوال مختلفي ذكر كرده اند كه به برخي اشاره مي گردد
- اكثر مورخان ولادت حضرت را در سال212 هجري مي دانند . اصول كافي ج1 ص 497 ، الارشاد ج2 ص 297 ، اعيان الشيعة ج 4 ص 252 .
- بنا بر اقوال ضعيفي ولادت آن حضرت در سال 214 بوده است. الاتحاف بحب الاشراف ص67 ، جوهرة الكلام ص 151 ، مرآة الجنان ج2 ص 159
- مؤ لف تاريخ الخميس در جلد 2 صفحه 321 وصاحب مرآة الجنان در جلد 2 صفحه 159 تولد امام هادي (ع) را در روز سيزدهم رجب ذكر
كرداند
- برخي نيز تولد امام علي النقي (ع) را در روز دو شنبه سوّم رجب ذكر كرده اند.
- برخي منابع ، تصريح مي كنند كه تولد امام در ماه رجب بوده است ولي روز تولد را معين نكرده اند از جمله در بعضي از دعاها به اين مطلب
تصريح شده است.
بارالها ! از تو مي خواهم ودرخواست دارم به حق دو مولود در ماه رجب محمد بن علي الثاني وعلي بن محمد منتجب (امام هادي ) .
نام مبارك
امام جواد (ع) پدر بزرگوار حضرت هادي (ع) نام جد بزرگوارش را (علي) كه نام امير المؤمنين وزين العابدين وسيد الساجدين علي بن الحسين بود بر فرزند خود نهاد وامام هادي (ع) به حكم وراثت ، خصوصيات اين دو بزرگوار را در خود داشت . او بلاغت وسخنوري را از امير بيان منشأ بلاغت وخواستگاه فصاحت به ارث برده بود وتقوا عبادت را از سيد الساجدين
كنيه
كنيه گذاري بر افراد از جمله رسمهاي عرب بوده ونوعي احترام بشمار مي رفته است تا جايي كه مردمان آنروز با كنيه به تفاخر مي پرداختند .
ائمه (عليهم السلام) اين نكته را بخوبي رعايت مي كردند وحتي به اطفال خود كنيه گذاشتنه وآنان را با كنيه صدا مي زدند زيرا احترام نهادن در رشد رواني وبلوغ اجتماعي فرزند اثري مهم وژرف دارد كه امير مؤ منان در شعر ي كه به اين مضمون روايت شده مي فرمايد
امام جواد (ع) به تاسي از امامان سلف فرزند خود را ابو الحسن خواند ودر اين كنيه او را به امام موسي بن جعفر وامام رضا (ع) همانند ساخت.
محدثين وروات جهت تشخيص وتفكيك ، صفتي به ابو الحسن افزوده امام موسي بن جعفر (ع) را ابو الحسن الاول ، امام رضا (ع) را ابو الحسن الثاني وامام هادي (ع) را ابو الحسن الثالث مي خوانند
القاب
القاب امام گوشه هايي از فضائل ،مناقب وصفات والاي ايشان را به خوبي تصوير مي كنند
الامين - التقي - الناصح - المتوكل - المرتضي - الفقيه - الطيب - العسكري - الوضح - الرشيد - الشهيد - الوفي - الخالص - العالم - نقي - فتاح - هادي - نجيب - مؤتمن
با آنكه متوكل بارها در صدد بود تا به بهانه قيام مسلحانه امام دهم را از ميان بردارد، ولى هيچ گاه به اين بهانه دست نيافت. با اين حال، نتوانست حيات شريف آن حضرت را كه مانع خودكامگىهاى او به عنوان محور تفكر اسلامى بود و همچون مركزى كه شيعيان بر گرد آن پروانه وار مىچرخيدند، تحمل كند، لذا ايشان را بنا به روايتى، در تاريخ سوم رجب سال 245هجرى به شهادت رساند.
امام دهم در حالى كه هشت سال و پنج ماه از عمر شريفشان مىگذشت، به مقام امامت نايل شدند و پس از سى و سه سال به شهادت رسيدند و در سامرا دفن شدند (صلوات الله وسلامه عليه وعلى آبائه وأبنائه الطاهرين).
امام هادي (ع) وشيعيان غالي
مشكلات دروني شيعه كمتر از مشكلاتي نبود كه از خارج وبه وسيله دشمنان بر آنان وارد مي شد به ويژه كه مشكلات دروني در افزايش مشكلات خارجي تاثير مستقيم داشت به همين جهت ، امامان شيعه (ع) به هر شكلي بود سعي داشتند تا دامن تشيع را از لوث غلّوپاك كرده وغلات را از خود طرد نمايند وبدين وسيله راهي براي حل مشكلات دروني خود پيدا كنند اما غلات ، به منظور سود جوئي ويا به بدليل كج فكري ، خود را منتسب به ائمه شيعه (ع) كرده ومخالفتهاي ائمه با خود را نوعي تقيه قلم داد مي كردند آنچنان كه در بلاد دور دست كه شيعيان ازعلم وفقه وفرهنگ شيعي رشد يافته اي برخوردار نبودند ، عده اي فريب غاليان را خورده واز نظر عقيدتي به انحراف كشانده مي شدند اين جريان در بد نام ساختن شيعيان نزد فرق ديگر بسيار مؤثر مي افتاد .
امام هادي (ع) در ادامه فعاليت امامان پيشين ، غاليان درگيرشد زيرا در ميان اصحاب او نيز افرادي از غاليان وجود داشتند ، احمد بن محمد بن عيسي يكي از شيعيان دانشمند ومعتدل كه سخت به ائمه طاهرين دل بسته وبا هر گونه غلوي در دين مخالف بود.
نقل كرده كه طي نامه اي از امام هادي (ع) سؤال شد : احاديثي را به شما وپدرانتان نسبت داده اند كه دلها از شنيدن آنها مشمئز مي شود وبدان دليل كه اين احاديث از پدران بزرگوارتان نقل مي شود جرات رد آن را به خود نمي دهيم آنگاه ادامه مي دهد ، علي بن حسكه وسالم بن يقطين كه خود را از موالي ومنسوبان شما معرفي مي كنند نقل مي كنند كه در آيه (إنّ الصلاة تنهي عن الفحشاء والمنكر ) فحشاء ومنكر اشاره به شخصي است كه اهل ركوع وسجود نبوده است همين طور منظور از زكات مردي مشخص است نه پرداخت مبلغي درهم ودينار واموري از فرائض وسنن ومعاصي را بر همين منوال تاويل مي كنند ، اگر مصلحت مي دانيد اين امر را براي ما روشن فرمائيد وبپيروانتان منت گذاشته ، آنها را از منجلاب اين چنين تاويلات انحراف آميز نجات دهيد آن حضرت در جواب نوشتند :
( ليس هذا من ديننا فاعتزله ) اين گونه تاويلات از دين مانيست از آن بپرهيزيد.
مانند همين نامه از ابراهيم بن شيبه وسهل بن زياد نيز روايت شده است به طوري كه جواب امام در پاسخ يكي از آنها بسيار مفصل بوده ودر آن علاوه بر رد محمد بن حسكه وانكار ولايت ووابستگي او به خاندان رسالت ، سخنان وي را باطل شمرده وشيعيان خود را به اجتناب از آنها امر فرموده است . حتي از آنها خواسته به هر كدام كه از اين دو نفر دسترسي پيدا كرديد بي درنگ به قتلشان اقدام كنيد . در روايت ديگري محمد حسكه وقاسم يقطيني از سوي امام مورد لعن ونفرين قرار گرفته اند .
علي بن حسكه استاد قاسم شعراني يقطيني بوده كه او نيز از بزرگان غلات ومطرود ائمة طاهرين (ع) است .حسن بن محمد بن باباي قمي ومحمد بن موسي شريقي نيز از شاگردان علي بن حسكه بوده اند . از كساني كه مورد لعن امام هادي (ع) قرار گرفته اند ، محمد بن نصير نميري وفارس بن حاتم قزويني بودند امام ضمن نامه اي كه در آن از ابن باباي قمي بيزاري جسته اند فرموده اند او � ابن بابا � گمان برده كه من او را به نبوت بر انگيخته ام واو باب من است سپس خطاب به شيعيان مي فرمايد : اگر توانستيد او را بكشيد .
محمد بن نصير نميري كه ادعاي نبوت مي كرد ، رئيس فرقه نميريه ويا نصيريه بوده است . گفته شده است كه او معتقد به تناسخ وربوبيت امام هادي (ع) وهمچنين معتقد به جواز نكاح با محارم وازدواج مرد با مرد بوده وادعا داشت كه از طرف امام هادي (ع) به نبوت مبعوث شده است محمد بن موسي بن حسن بن فرات نيز او را پشتيباني مي كرده است . پيروان محمد بن نصير كه نصيريه خوانده شده اند از مشهورترين فرقه هاي غالي بوده اند كه خود به چند گروه تقسيم مي شدند .
از ديگر غاليان اين دوره عباس بن صدقه ، ابو العباس طرفاني (طبراني ) وابو عبد الله كندي معروف به شاه رئيس بود كه همه از بزرگان غلات بوده اند.
امام هادي (ع) دستور داد فارس بن حاتم دستور را تكذيب وهتك نمايند ودرباره اختلافي كه ميان فارس بن حاتم وعلي بن جعفر پيدا شده بود ، جانب علي بن جعفر را گرفته وابن حاتم را رد وطرد كرد.همچنين دستور قتل ابن حاتم را صادر نمود وبراي قاتل وي سعادت اخروي وبهشت را تضمين كرد . سر انجام شخصي از شيعيان به نام جنيد پس ازكسب اجازه شفاهي از امام ، ابن حاتم را به قتل رساند .
روايات زيادي كه درباره ابن حاتم در رجال كشي آمده ، وجود خطر بزرگي از جانب او را كه موجوديت شيعه را تهديد مي كرد ه ، نشان مي دهد. شيعيان مكرر درباره او از امام هادي (ع) پرسشهائي كردند وامام در جواب تمامي اين پرسشها از وي بيزاري مي جستند .
سري بن سلامه نامه ديگري را در باره غاليان وفساد آنها به امام هادي (ع) فرستاد كه امام در جواب آن ، شيعيان را دعا فرمود وآنها را به ثبات قدم ومقاومت در برابر غلات دعوت كرد.
از ديگر غالياني كه خود را از اصحاب امام هادي (ع) قلمداد مي كرد احمد بن محمد سياري است كه بيشتر علماي رجال او را غالي وفاسد المذهب دانسته اند .
كتاب القراءات از مصادر اصلي رواياتي است كه در تحريف قرآن توسط برخي از افراد نادان به آن ، استدلال شده است. به ويژه كه امام هادي (ع) خود به سلامت قرآن از تحريف ودست نخوردگي آن از نظر كليه فرق اسلامي تاكيد ورزيده است:
قد اجتمتِ الامةُ قاطبةً لا اختلاف بينهم إنَّ القرآن حقٌ لا ريبَ فيهِ عندَ جميع اهلِ الفرق.
حسين بن عبيد از ديگر غالياني بود كه خود را از اصحاب امام هادي (ع) مي دانست. احمد بن محمد بن عيساي قمي كه از عالمان ضد غلو شهر قم بود ، او را همراه جمعي ديگر به اتهام غلّو از قم بيرون راند. چنانكه پيش از اين نيز متذكر شديم قمي ها انديشه ناب شيعي داشته وكوچكترين غلوي را تحمل نمي كردند. بدين سبب گاهي اشخاصي را كه حتي از غلات نبوده وگاه از مفوضه به شمار آمده ويا روايات نقل شده توسط راويان غالي را روايت مي كردند ، تحمل نكرده از قم بيرون مي كردند .
به هر روي تكذيبها وطردهاي مكرر ائمه (ع) از غاليان سبب شد كه آنها رو به به زوال گذارده ومهمترين سلاحشان كه انتساب وتمسك واهي به ائمه طاهرين (ع) بود از دست بدهند. با اين حال انديشه هاي غاليان تا قرنها باقي ماند وهنوز نيز مذاهبي در اين گوشه وآن گوشه جهان اسلام يافت مي شود كه نسبتي با اين فرقه هاي گمراه دارند.افزون بر آن ، تاثيرهاي فكري آنها در متون حديثي شيعه باقي مانده وگاه كساني ، براي مسائلي كه سابقه اي در تشيع اصيل ندارد به آنها استناد مي كنند .
فتح بن يزيد جرجاني ضمن روايت مفصلي ازامام هادي (ع) اعتراف مي كند كه او بر اين باور بود كه امام نيازي به خوردن وآشاميدن ندارد ؛ زيرا با مقام امامت سازگار نيست ؛ وامام هادي (ع) خطاب به وي فرمود :
اي فتح بن يزيد ! حتي پيامبران كه اسوه ما هستند مي خورند ومي آشامند ودر بازارها راه مي روند وهر جسمي اين چنين است ، جز خدا كه جسم را جسميت بخشيده است.
.............................................................................................
منبع متن: http://www2.irna.ir/occasion/naghi84/index.htm
منبع تصویر : http://www.tebyan.net/
...................................................................................................................................
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید