رضا مافی، چراغ روشن خط
سید مجتبی حسینی
در دوره معاصر آثاری را می یابیم که حاصل پیوند خط و نقاشی اند . نحله ای که گاه به خط _ نقاشی و گاه به نقاشی _ خط شهرت یافت.
هر چند این شاخه پس از ورود گرایش های نوین هنری شکل گرفت (به تقریب 50 سال پیش) ، اما ردپای آن در شکل های دیگر به روزگاران دورتری باز می گردد ، آثاری که هنرشناسان و پژوهندگان به «اقلام تفننی» در گذر زمان آثاری ساخته شد که در نمونه هایی از آن ، عبارتب را به شکلی از شمایل انسانی ، حیوانی و گیاهی و... نقش می کردند ، کم کم تزیینات دیگری هم بر آن افزوده شد و گاه کمک رنگ هم به میان می آمد .
از اواخر قاجار ، اقلام تفننی ، رنگ باخت و به فترتی گرفتار آمد که سایه اش بر بسیاری از گرایش های فرهنگ و هنر سنگینی یافته بود ؛ اما از خاطر نبریم که فترت را می توان به آتشی زیر خاکستر مانند کرد . در این سیر ، به تقریب از اواخر دهه 1340، شعله های شوق و شوریدگی دلپذیری در گرفت . در این احیا افرادی چون ، محمد احصایی ، حسین زنده رودی ، فرامرز پیل آرام ، نصرالله افجه ای ، رضا مافی ، و جلیل رسولی سهیم بودند ، پیل آرام و زنده رودی بیشتر متمایل به نقاشی و احصایی ، افجه ای ، مافی ورسولی دلبسته خط بودند .
گروه اول ، از خط به عنوان نقش مایه ای تصویری_تزیینی برای خلق آثاری که بهتر است حوزه نقاشی مدرن بررسی شوند ، بهره بردند و گروه دوم ، نحله ای بود که حضور قالب های خوشنویسی در آن دیده می شد و بعد ها مورد استقبال گروه وسیعی از هنرمندان واقع شد .
در این گروه ، تأثیر گذاری زنده یاد رضا مافی چنان بود که پژواک هایش تا سال های سال ، بسیاری را ریزه خوار خوان خود کرد . ذهن جستجو گر و خلاق مافی چنان وسعتی یافت که گزاف نیست اگر بگویم دستاورد او طی دوره ای پانزده ساله ، هنوز از تلاش جمعی و بیست ساله بخش عمده ای از حاضران درعرصه نقاشی خط بیشتراست .
درک ، دریافت و اجرای پرتوان و رهای مافی ، عمق شناخت صحیح او از سنت و شوریدگی اعجاب آورش را در خلق آثار نو می رساند .
پنجم آذر ماه 1322 در مشهد متولد شد ؛ پدرش زرگر و حکاک بود و ظرایف خط را می شناخت ، برادر بزرگترش هم نقاشی می کرد ، سرگرمی و دلخوشی رضا ، از ایام کودکی ، بازی با حروف و کلمات بود .
در همان سال ها با محضر مرحوم اعتضادی آشنایی یافت . [جلال الدین اعتضادی از خطاطان صاحب نام خراسان بود و ملقب به صدر الکتاب ، (متولد 1275 شمسی) سال ها در وزارت فرهنگ و معارف و بعد در وزارت پست و تلگراف خدمت کرد و در اواخر خدمت و دوران بازنشستگی (1339-خورشیدی) در آستان قدس رضوی مشغول بود]
اعتضادی که در دستان کوچک رضا کیمیایی می دید ، بی دریغ آن چه می دانست به او آموخت . شاگردی اعتضادی ، علاوه بر پویش درون شگفت او ، فرصتی طلایی در آشنایی با تاریخ و شیوه های خوشنویسی قدیم برایش به وجود آورد و رضا بیش از تمام شیوه ها ، به خط میرزا غلامرضا اصفهانی (1246- 1304 ه.ق) متمایل شد و نباید از یاد برد که آن روزها شهرت میرزا غلامرضا بسی کمتر از زمان حیاتش یا در زمانه ما بود .
رضای پانزده ساله (1337 خورشیدی) جلای وطن کرد ، و رهسپار تهران شد ، مگر تهران عطش بی پایان او را برای آموختن و «شدن»
آبی باشد . در تهران به مدرسه رفت و خط نوشت ، یا بهتر ، خط نوشت و به مدرسه رفت . تا سال 1343 (21 سالگی) که به محفل درس و انس مرحوم استاد سید حسین میر خانی در انجمن خوشنویسان را یافت . استاد حسین نیز ، استعداد شگرف او را دانست و دامنش را از دانش خط ، گلستان کرد .
خوشی چینی از مکتب دو استاد بزرگ ، تتبع در استادان خوشنویسی استادان متقدم ، توانایی در نقاشی ف روح حساس و ذهن نقاد او و سلیقه سرشارش ، دوران آفرینش پرشکوهی را در کمیت و کیفیت آثار هنری رقم زد .
آن گونه که چند تن از خوشنویسان بزرگ امروز گفته اند ، مافی اولین نمایشگاه انفرادی خط را به شکل امروزیش ، برگزار کرد . کاری که در سال های بعد ، سنتی شد برای خوشنویسان ایران .
در دهه 1350 روزها و ساعت ها مافی در خلوت خود خواسته و رویایی اش (آپارتمان کاشانک)، دور از غوغای شهر ، می نوشت و می نوشت . و در فاصله سال های 1347 تا 1360 قریب 20 نمایشگاه انفرادی در ایران و خارج ، از جمله : آمریکا ، فرانسه ، انگلیس، پاکستان و سوییس برگزار کرد .
اوایل پاییز 61، در کنار گروهی از دوستانش که فیلم کمال الملک را می ساختند ، حاضر شد ، به تفرج بر اسب نشست و اسب تاخت ؛ اما به یکباره بر زمین افتاد ، ضربه مغزی شد ، پر کشید و رفت ، افسوس!
استاد رضا مافی ، یکی از معدود نوابغ خط و خوشنویسی معاصر در چهارم مهرماه 1361 (39 سالگی) در میان اشک داغ و دریغ دوستان و دوستداران خودش و خطش ، در صحن حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری ، به خاک سپرده شد .
کیست که نداند ، هنر در متن و بطن حیات ایرانیان جای داشته است و پیوند هنرمند و هنر چون ماهی و آب گسستنی نیست . آثار او را می توان از مناظر مختلف بر رسید و باز شناخت _ پرونده ای مفتوح برای هر یک از هنرمندان سلف و خلف_ اما با یک تقسیم کلی (که مجال تنگ مجله بر می تابد) می توان آثارش را ذیل سه گروه قرار داد .
الف: خوشنویسی ب: خط_نقاشی ج: نقاشی
الف: مافی تقریباً در تمام اقلام خوشنویسی قدیم دستی آزموده بود ، از نسخ و ثلث تا شکسته و نستعلیق . و در همه این خطوط علاقه مندی اش به فراگیری درست و اصولی خط موج می زند، چنان که گاه چشم نیازمده برخی از مجموعه داران و عتیقه بازان، نتوانست خط نستعلیق و شکسته رضا را از شکسته میرزا غلامرضا تمیز دهد . با این همه وجه جدی خوشنویسی اش در قلم نستعلیق متجلی است . نستعلیق مافی ، با پیشینه نستعلیق و با نمونه های امروزی این خط قابل قیاس نیست بلکه باید در همان محدود زمانی و محاذیر آن روزگار نگریسته شود . روزگاری که دستیابی به گنجخانه های هنری و نفایس خطی در اختیار حکومت و یا مجموعه های خصوصی آرزویی دست نیافتنی می نمود ؛ روزگاری که تنها نستعلیق معلم و مدرس داشت و ایشان فقط شیوه چاپ نویسی میرزا محمد رضا کلهر (1245-1310 ه.ق) را فرا می دادند . با لحاظ این نکته ها روشن تر می شود که نستعلیق او ، در آن برهه ، خاص اوست . حالی از خط های میرزا غلامرضا دارد با حلاوتی متأثر از میرزا محمد رضا و با چاشنی و نمک رضا . آثار نستعلیق او که از خط های ساده و سردستی تا نقل ها و سیاه مشق های متوسط و خوب و عالی را در بر دارد ، نه نمونه غایی در آن دوران است و نه گذشته و آینده ، ولی لطیفه ای منحصر در آن پنهان است .
شاید بخشی از این جلوه ها به خاطر پرداختن به ترکیب های خاص مافی در نستعلیق باشد و یا... به حتم، اگر مجالی می یافت و عمری ، دور نبود که قلم در دستش چون موم شود نرم و رام . حال خطش تماشا دارد.
ب: خط-نقاشی
این بخش ، به واقع ، پر حجم ترین و تأثیرگذارترین ، دسته از آثار مافی است . خط - نقاشی های او چنان از زمان خود پیش تر رفت که امروز هم دارای رتبه ممتازی است . گستره تجربه او در این عرصه چنان وسعت یافت که بسیاری از ایده هایش همچنان نو و تازه مانده است .
این دسته از آثار مافی خود قابل تقسیم به چند بخش محدود تر است که به آن اشاراتی می رود ،
1_بازی با مفردات خوشنویسی با قلم برای دست یابی به ترکیب های نو، این قطعات که بر اثر چیدمان بسیار متفاوت قالب های کلاسیک خوشنویسی در کنار و روی هم با استفاده از دانگ های مختلف قلم ، فضایی مجرد را می نماید و با انتخاب جایگاهی خاص در صفحه سپید و دوبعدی کاغذ دریچه ای به عرصه ای نامحدود باز کرده است .
2- ترسیم خط بر بوم به گونه ای که شکل خط با وجود بعضی تغییرات در هندسه حروف ، یاد آور خط خوش و الگومند گذشته است . این دسته از آثار مافی بیش از سایر بخش های کارش به مفهوم ترکیب خط -نقاشی نزدیک است ، خط هایی نقاشی شده با دقت و پاکیزگی ، شناخت دقیق و در عین حال بسیطی از رنگ ، استخراج ظرافت های تازه در تغییر شکل دادن به خطوط کلاسیک ، همراه با ادغام و امتزاجی دیرباب و روان . برای مثال :قطعه«بشوی اوراق» که یادآور مجالس سماع عارفان است کلماتی در حال دست افشانی ، پای کوبی و سر اندازی .
و گاه حروفی به قاعده که در عین موزونی ، موقر بر جایگاهی نشسته اند که انگار جز در آن جایگاه شانی ندارند .
3- فرم های انتزاعی که حاصل کاربرد خط در ساخت نقاشی است ، هر چند دیگر خط ، خوشنویسی نیست و نمی توان دریافت که شکل نقش بسته ، کدام حرف از حروف است . ولی به تمامی حس و حال موجود در جغرافیای فرهنگی سرزمینی که مافی از آن خاسته بود از این آثار نیز پیداست .
نمی توان گفت که استفاده از رنگ های گرم ، قدیمی یا شبه قدیمی و جاگذاری آن ها در کنار یکدیگر ، چنین تداعی ای در پی داشته است ، بلکه باید در جیتجوی لایه های درونی تر وجود معما گونه اش بود . آثار نقاشی -خط او حتی امروزی ترین نمونه ها ، چنان پخته ، سخته و صمیمی و آشنا است که گویی در حافظه دور تاریخی مردم ایران نقش بسته .
متن آثار او عموماً یا ابیات جاری در زبان مردم بود یا اشعاری مبین حالات درونیش با قالب عرضه ای دلپذیر و خواستنی و بسیار خواهان داشت با این همه مافی نه به ورطه روشنفکر مآبی و دوری از مردم لغزید و نه به عرصه عوام زدگی و مشتری پسندی گرفتار آمد . در جایی گفته بود : «هیچگاه از مسیر سنتی منحرف نمی شوم ، چون اعتقادم این است که پرداختن به نوگرایی بدون داشتن ریشه های سنتی اصیل چیزی جز نابودی در پی ندارد .»
ج_ نقاشی مافی : آن چه در نقاشی های انگشت شمار مافی پیداست شوق پیوسته و خستگی ناپذیر اوست ، هر چند که به هیچ رو زبان تازه ای پیش چشم نمی گشاید ولی وسواس دقیق او در آموختن زبان و کارکرد ابزاری را که به دست گرفته ، نمایش می دهد ، این کوشش نه در مناظر و معماری ها -که به طرزی واقع نما _ ترسیم شده بلکه در آثار نقاشی _خط او حاصل داده است و آن شناخت و شعور رنگ ، عمق فضاها و استفاده از فضاهای خالی و سفید است که با فرم های ساده حروف به تعادل می نشیند و امکانات جدیدی که حاصل خاصیت آزاد سازی هنرهای مدرن است به خوشنویسی سرازیر می کند .
گاهی فکر می کنم خوب شد مافی را ندیدم ، نمی دانم ، می توانستم ببینمش و آن همه شیفتگی و شوریدگی را تاب بیاورم ؟
مافی از معدود خوشنویسان معاصر بود که زندگی اش را نوشت و حرف دلش را در خلوت نابش ، بر کاغذ آورد . سال ها بعد از پرواز آسمانیش چند برگ از اوراقی که خانواده اش از میان کاغذهای انبوه او یافته بودند در روزنامه نشاط به چاپ سپردند (شماره 39 صفحه 8) چند سطر صاف و ساده در حکم مانیفست شخصی اش ، بی هیچ نشانه و اشاره ای بیشتر ؛ فکر کردم خیلی ها آن را ندیده اند و نخوانده ، حیفم آمد که 12 بند او را که گویی با تا آسی به جد هنریش حضرت میرعماد (ره) _ که اصول خوشنویسی را در رساله اش 12 مورد ذکر کرده است ، نیاورم:
«1- به اصل خط وفادار هستم چون من خطاط هستم و عاشق خط.
2- از شکا بسیار تزیینی سیاه مشق استفاده می کنم .
3- رنگ و فرم به کار می برم.
4- قطع تابلو را به طور آزاد و دلخواه بزرگ و کوچک می کنم در حالی که قطع سیاه مشق ها در قدیم از 25/35 سانتی متر تجاوز نمی کرد .
5- در یک تابلو هم شعر زیبای فارسی هم خط زیبای فارسی و اشکال و فرم های امروزی یا امروزی پسند را ارایه می دهم .
6- من با کارهایی که می کنم هیچ پیامی نمی خواهم به کسی بدهم ولی ممکن است در آینده این کار را بکنم .
7- من هنوز در اول کار هستم و احتیاج به راهنمایی دارم و از هر پیشنهادی تا آن جا که به کار من لطمه نزند استفاده می کنم .
8- خیلی سعی دارم از مسیر منحرف نشوم .
9- می خواهم تماشاچی آثار من با یک کار صد در صد شرقی و ایرانی رو به رو باشد . البته این را به حساب تعصب نباید گذاشت . فقط با نشخوار کردن نقاشی غرب مخالفم !
10- می توانم بگویم همیشه سعی دارم با کارهایم چهره خدا را بنمایانم.
11- چون حرفه من خطاطی است به ناچار 10 ساعت در روز با مرکب سیاه و کاغذ سفید سروکار دارم ولی این ها نمی تواند جوابگوی نیازهای باطنی من باشند.
12- کارهایی انجام داده ام که در گذشته کسی انجام نداده است و این می تواند مکتب خاصی را به وجود بیاورد . به هر حال کاری را شروع کرده ام نمی خواهم بگویم این راه درست است یا غلط موفق است یا نیست ولی هر کار تازه و غیر آشنا و نامانوس را مردم در وحله اول نمی توانند قبول کنند . من سنت شکنی نکرده ام فقط خط را با چهره دیگری نشان داده ام .»
دریغا از آن سرو جوان که در خزان سرد بر خاک خفت و در سوگمان نشاند ، که اگر بود اعجوبه ای بود آمیخته از دیروز و امروز ، اکسیری که به خاطر افراط و تفریط ، بسیار بسیار نادر و کم یاب است . با خودم می گویم ، کاش ای کاش یک بار ، فقط یک بار او را می دیدم ، خیلی وقت ها دلم برایش و بیادش تنگ می شود . هیچ وقت پوستری که به مناسبت اولین سالگردش چاپ شد فراموش نمی کنم ، عکسی از اوست در حال مشق ، پشت میزش، سرش را پایین انداخته و در صفحه پیش رویش غرق شده ، آرام و بی صدا ، انگکار نه انگار درونش غوغاست ، بالای سرش خطی است که نوشته :«من عشق ترا چنین می دانستم» و زیر عکسش قطعاتی که ذیلاشان امضا کرد .«دل خون رضا مافی ، گرفتار رضا مافی»
صیدیم به شصت غم شوریده و مست غم
ما را تو به دست غم مسپار مخسب امشب ...
بر سنگ مزارش که در نوسازی های حرم حضرت عبدالعظیم دیگری نشانی از آن نیست نوشته بودند :
گردون ز زمین هیچ گلی برنارد
تا نشکند و باز به گل نسپارد
گر ابر چو آب خاک را بر دارد
تا حشر همه خون عزیزان بارد
منبع : دو هفته نامه تنديس شماره ۹۱
با تشکر از سایت پایگاه اطلاع رسانی خوشنویسی ایران برادر سرودلیر
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید