« ألـــــسَّـــــلاَمُ عَـــــلَـــــیـــــکَ یـــَـا جـــَـوَادَ الــــأئــِــمـِّـــة (ع) »
طراحی پوستری به مناسبت شهادت حضرت جواد الائمه «ع» اثر هنرمند گرامی آقای محمد مهدی منصوری از تنکابن
...........
...........
......
جهت مشاهده پوستر زیر با کیفیت بالا روی آن کلیک نمایید
...........
...........
حتی اگر امامزاده هم باشیم در معرض خطریم!
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرزند خود را پربرکت ترین مولود برای شیعیان نامیدند. این جمله هر چند سرشار از بشارت است، ما را به یاد یکی از مشکلات تلخ آن حضرت از جانب منحرفان شیعه نما میاندازد. آنان که واقفیان نامیده میشوند، به حضرت رضا علیه السلام میگفتند تو اگر امام بودی و امامت در نسل تو بود باید فرزندی میداشتی که نداری. با تولد امام جواد علیه السلام این مشکل حل شد؛ اما این بار مشکل جدیدی از ناحیه نزدیکان برای امام رضا علیه السلام پیدا شد که در اینجا می خواهیم به شرح آن بپردازیم.
امام کم سن و سال، و شکّ نوظهور
با همه شادباشی که تولد امام جواد برای امام رضا علیهماالسلام آورد، مسأله ناراحت کنندهای قلب ایشان را میآزرد که عبارت بود از شک بستگان نزدیکان آن حضرت نسبت به این مولود مبارک. عدهای از خویشان امام معتقد شدند که این کودک، از آن امام نیست و تیرهپوست بودن این کودک را بهانه کردند و بر این مسأله آنقدر پافشاری کردند که حضرت رضا علیه السلام وادار به قبول نظر قیافه شناسان گردید.
قیافه شناسان مردمی بودند که از طریق نشانههایی مثل چهره و اندام بدن اشخاص میتوانستند نسبت اشخاص را تشخیص دهند و مثلاً بگویند این شخص برادر فلان شخص است. این ماجرا را به کمک روایتی که جلد اول کتاب کافی در صفحه 322 وجود دارد روایت میکنیم:
علی بن جعفر(برادر امام کاظم و عموی امام رضا علیهماالسلام) با حسن (نوه امام سجاد علیه السلام) میگفت: والله که خدا ابالحسن الرضا علیه السلام را یاری کرد.
حسن گفت: راست گفتی به خدا. برادرانش به او ظلم کردند.
علی بن جعفر گفت: راست گفتی به خدا. ما عموهایش هم به او ظلم کردیم.
حسن گفت: فدایت شوم جریان چه بود؟ من در آن واقعه نبودم.
علی گفت: برادران حضرت رضا علیه السلام و همچنین ما، به ایشان گفتیم که تا کنون امامی که تیره پوست باشد نداشتهایم. حضرت رضا فرمود: او پسر خود من است. گفتند: رسول خدا به کمک قیافه شناسان قضاوت کرده است، پس قیافه شناسان را بین ما و خودت حکم قرار بده. امام رضا علیه السلام فرمودند: شما بگویید بیایند و من آنها را صدا نزنم؛ ضمناً به قیافه شناس ها جریان را نگویید و در خانه تان بمانید.
این واقعه نشان میدهد که امکان دارد که به امام حق ایمان داشته باشیم؛ اما بر اثر پافشاری بر نظراتمان عملاً به مخالفت با او بپردازیم و علی رغم تأکیدات او، بر تفکرات خودمان اصرار بورزیم و حتی پیشنهادهایی هم به امام بدهیم
علی بن جعفر ادامه داد: وقتی قیافه شناس ها آمدند، ما را در باغ نشاندند. عموها و برادرها و خواهرهای ایشان به صف شدند و (برای اینکه قضاوت قیافه شناس ها دقیق باشد) حضرت رضا علیه السلام را با لباسی پشمین و سر و گردن پوشانیده، گفته بودند در حالی داخل باغ شود که خیال کنند وی کارگر باغ است. سپس ابوجعفر (امام جواد علیه السلام) را آوردند و به قیافه شناس ها گفتند: پدر این کودک را مشخص کنید. آن قیافه شناس ها گفتند: پدرش در اینجا نیست ولی این دو نفر عموهای پدر او و این شخص عموی او این خانم عمه اوست و اگر پدر او در این جمع باشد لابد آن آقایی است که داخل باغ است؛ زیرا شکل پاهای این کودک و آن مرد یکی است. وقتی حضرت رضا علیه السلام به سویشان آمد قیافه شناس ها گفتند: قطعاً این مرد پدر کودک است.
علی بن جعفر گفت: (در آن لحظه که حق مشخص شد) بلند شدم و آب دهان ابوجعفر (امام جواد علیه السلام) را مکیدم و به او گفتم شهادت میدهم که نزد خدا امام من هستی. در آنجا حضرت رضا علیه السلام گریست و فرمود:
ای عمو! مگر از پدرم نشنیده بودی که از قول پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جانم فدای فرزند بهترین کنیزان، بانوی سودانی دهان پاک و نجیب زا ...»
...........
پنج درس بسیار مهمی که باید آموخت
در اینجا میخواهیم واقعهای که در بالا گفته شد را بشکافیم و به کمک آن برای زندگی خود درس هایی بگیریم:
نکته اول: خدا حکمتش را به دلخواه مردم قرار نمیدهد
شرایط و حکمت الهی اگر اقتضا کند، شخصیتی مانند حضرت جواد علیه السلام در سن نه سالگی دارای مقامات کامل امام میشود. همچنین تفاوت های ظاهری در رنگ پوست و غیره، هیچ یک به اجازه و صلاحدید بندگان خدا نیست بلکه در جهت مقابل، این بندگان هستند که باید خود را با خدا و حکمت او تطبیق دهند و جلوی کژتابیهای نفس خود را بگیرند و در برابر حقیقتی که به وضوح میبینند راه انکار را کنار بگذارند.
...........
نکته دوم: اعتقاد به امام در عین تکذیب او
این واقعه نشان میدهد که امکان دارد که به امام حق ایمان داشته باشیم؛ اما بر اثر پافشاری بر نظراتمان عملاً به مخالفت با او بپردازیم و علی رغم تأکیدات او، بر تفکرات خودمان اصرار بورزیم و حتی پیشنهادهایی هم به امام بدهیم.
یقیناً همه شیعیان ائمه اطهار علیهم السلام این چنین نبودهاند و آن افراد نیز گویا بعد از آن واقعه توبه کردهاند؛ اما این واقعه تا ابد برای ما این درس را میآموزد که حتی اگر امامزاده باشیم در معرض خطر هستیم.
...........
نکته سوم: امامانی که خود را به شکل عادی نشان میدهند
برای ائمه اطهار علیهم السلام با آن قدرت های معنوی، بسیار ساده بود که شکّ های دل مردم را از راه های خارق العاده برطرف کنند؛ اما چنین نکردند. دیدیم که چگونه آن امامزادگان بزرگوار نیز از مسیر یقین خارج شدند اما امام رضا علیه السلام از راههای عادی مثل سخن گفتن و موعظه کردن و سرانجام رجوع ناخواسته به قیافهشناس پیش رفتند و از نفوذ معنوی خود برای مجاب کردن آنها استفاده نکردند.
تفکر در زندگی ائمه علیهم السلام به ما میآموزد که آنان در جامعه به شکلی کاملاً عادی ظاهر میشدند و از معجزات و کرامات به ندرت استفاده میکردند؛ به گونهای که بدخواهان میتوانستند بدخواهی کنند، شکاکان شکاکی کنند و دشمنان دشمنی کنند و آنها که در اندیشه خود تقوا نداشتند، نسبت های ناروای گوناگونی به آنها نسبت دهند؛ اما در این میان عده کمی بودند که پاک و خالص شیعه ماندند و به امامت امام، معرفت داشتند و نشانههای اولیالامر را در آنها به وضوح میدیدند در حالی که حتی بستگان امام ممکن بود چنین نباشند.
تفاوت های ظاهری در رنگ پوست و غیره، هیچ یک به اجازه و صلاحدید بندگان خدا نیست بلکه در جهت مقابل، این بندگان هستند که باید خود را با خدا و حکمت او تطبیق دهند و جلوی کژتابیهای نفس خود را بگیرند و در برابر حقیقتی که به وضوح میبینند راه انکار را کنار بگذارند
...........
نکته چهارم: امامزادگان را به خاطر امامان تکریم میکنیم نه بخاطر خودشان
در واقعه بالا خواندیم که چگونه علی بن جعفر خودش را جزو ظالمان به امام رضا علیه السلام حساب میکرد و توبه کرد و از ثابت قدمان گردید. او به خلاف بسیاری از امامزادگان و به رغم آنکه به لحاظ سنی خیلی بزرگتر بود، ارادت خاص به حضرت جواد علیه السلام داشت و آن را به روشنی ابراز میکرد. سند این امر که در برخی مقالات به آن استناد شده است، در اصول کافی است. این امر به قدر و جلالت جناب علی بن جعفر نزد ما میافزاید. در حقیقت ما از آن رو به تکریم امامزادگان و سادات میپردازیم که یادگاران پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام هستند و ما را یاد آنها میاندازند؛ نه اینکه رفتار و منش آنها را رأساً الگو قرار دهیم و اشتباهاتشان را درست بپنداریم.
...........
نکته پنجم: دانش و بهانه، همیاران بیماردلی
بهانه آنها تیره پوست بودن امام بود و نیز به رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله درباره قیافه شناسان استناد کردند؛ حال آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله خود به دنبال قیافه شناس ها نرفته بودند بلکه وقتی قیافه شناس ها پدر و پسری را که مردم به آنها بدگمان بودند را پدر و پسر اعلام کردند، آن حضرت خوشحال شدند (که بدگمانی های مردم از میان رفت).
از اینجا میآموزیم که اگر مراقب نفس خود نباشیم، دانش های قبلی هرچند ناقص و بیربط را به بهانهها پیوند میدهیم تا آنچه مطلوبمان است را نتیجه بگیریم. از این امر به خدا پناه میبریم.
روح الله رستگار صفت
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع متن بالا : http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=285335
...........
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمایید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید