خوشنويسى؛ تجسم كلام و موسيقي ساكت حروف
گفتگوی مجله حامیان میراث فرهنگی و،صنایع دستی و گردشگری ایران با استاد محمد علی قربانی
.......
.......
نقش حواس آدمي در ادراك مناسبات زندگى و به تبع آن اتخاذ تصميمات مهم بر كسى پوشيده نيست. تعمق نگاه هنرمندان در بررسى اتفاقات و مسائل زندگى، ارمغان پرورش حواس ششگانه و نگرش رشد يافته ايشان در مسير متعالى هنر است.كسب مهارت ها و معارف در عالم هنر مي تواند زواياى تازه اى از مسايل را به هنرمند بنماياند كه در تعيين و تبيين چشم اندازهايش چه در امور فردى و چه در مسائل اجتماعى موثر باشد.بهره گيري از نقطه نظرات اين قشرفرهيخته در امور فرهنگى جامعه،گشودن پنجره ايست تازه به آفاق و آرمانهاي ملى و تاريخى كشورعزيزمان. گفت وگو با استاد محمد علي قرباني (استاد دو رشته خوشنويسي ؛نستعليق و نسخ كه داراى نشان درجه يك هنرى است) شاهدى بر اين ادعاست.
سهم ايران در پيدايش وپيشرفت هنر خوشنويسى
هم زمان با ورود اسلام به ايران ومحدوديت هايى كه درتصويرگرى به وجودآمد،ادبيات وهنرهاى انتزاعى ما مثل:تذهيب،گل ومرغ،مينياتور و البته خوشنويسى كه اوج انتزاع است، فرصت رشدو بالندگي بيشترى پيدا كرد.و ايرانيان اقلام سته (نسخ،ثلث،محقق،ريحان،توقيع و رقاع)را پايه گذارى كردند. هر چند برخى از خطوط در كشورهايى خاص به دليل اقليم ويژه يا تناسبات زبان و الفبايشان فرصت بروز بيشترى داشته اند.مثل خط ثلث در تركيه و همين طور بين اعراب كه به دليل زبان عربى رشد بيشترى كرده،اما هربخشى از هنر كه مربوط به سرزمين ايران بوده،متناسب با ساير هنرهاى ما خودنمايي كرده است.مثلا" لطافتى كه در نقوش و اسليمى هاي تذهيب ما وجود دارد در تطابق كامل با خوشنويسى ايراني است زيرا كه لطافت توأم با تعادل درخوشنويسى ماركن و پايه محسوب مي شود.ما در طراحى خوشنويسى ايراني ومشخصا" خط نستعليق با فرهنگ و زبان واشعار فارسى، گويي تجسم غزل را نظاره مي كنيم. همان طور كه تذهيب تركها و يا تذهيب اعراب هم در تناسب با خوشنويسى خودشان است كه صلابت را اساس خطشان قرار داده اند.
راه كارهايى براى جهانى شدن هنر خوشنويسى در دنياى امروز
هنر ما كه يك هنر شرقى است بايد با تعاريف خودمان بررسى شود تا به كنه آن و فلسفه مستور در آن رسيد وگرنه تعاريف و قوانين هنرغربى نمى تواند توصيف دقيقى از هنر ما ارائه دهد. آنچنان كه براى ارزيابى هنر غرب بايد از ديدگاه و تعاريف خودشان در رابطه با هنر آنها آگاه بود. درحقيقت هنر شرق به وحدت و مراقبه نزديك است و هنر غرب به تنوع و تكثر. هرچند در آثار هنرى ما نيز خيلى نكات و تنوعات قابل استخراج وجود دارد كه كه ما خاورميانه اقليمى بين سرزمين هاي غرب و شرق داريم،در ساحت هنر هم خاورميانه اى داريم كه هنر غرب و هنرشرق را به هم پيوند مي دهد. هنر از يك سو در هنرشرق به وحدت مي رسد واز سوي ديگر،به انتزاع در سير هنر غرب و همين طور هنر مدرن و پست مدرن ختم مي شود.انتزاعى كه ما از گذشته در طراحى حروف به وفور داشته ايم.در حقيقت انتزاع، نقطه مشترك هنر غرب و شرق و خاورميانه هنر است.اگر ما ازاين دريچه به هنر بپردازيم هنرمان جهانى خواهد شد. ما در حوزه هنر علاوه برجمع آورى ومستندسازى منابع غنى، بايد هنرمندانى داشته باشيم هوشمند و صاحبنظر. منتقدينى كنار آنها و متفكرينى كه دراين موردتفكر كنند و مسئولانى كه جهت دهى كنند و فلاسفه اى كه فلسفه درستى براى آن در نظر بگيرند تا به مشتركاتى كه بين هنر ما و هنر غرب وجود دارند برسيم. منتقدان و تحليلگران هنرى ما علاوه بر اين كه بايد پيشينه هنرى دنيا رابدانند،لازم است پيشينه هنر كشورمان را خوب مطالعه كنند وبا توجه به ارتباطها،به شكل دقيق و تخصصى و منفك شده به بررسى ظرفيت ها بپردازند تا از پيشرفت جهانى عقبن مانيم. همان طور كه ما امروزه در پى پيشرفت تكنولوژى و هنر " ويدئوآرت " را داريم و يا ثبت معنوى ونا ملموس ميراث فرهنگى مثل: عزادارى عاشورا، مراسم قاليشويان مشهد اردهال و... راداريم كه قبلا نداشتيم.البته به نظر هنرمندانى هم بايد فقط به شيوه سنتى،كار هنرى انجام دهند تا چشمه هاي اين هنرها كه پشتوانه هنر و تاريخ هنر ماست جوشان بماند.چنان كه هنرمدرن غرب به پشتوانه هاي تاريخى خودتكيه زده ا ست. عدها ى ديگر هم كه وسعت ذهنى و توانايى اجرايى هنريشان اجازه يابه « خط – نقاشى » مي دهد،بايد بين هنرى كار كنند مثلا"نقاشيخط يا .« نقاشى وخط » شكل وضعيت مستندات خطوط ايران در اسناد جهانى . متاسفانه برخى ازگوهرهاى معنوي ماكه از گذشته سرچشمه گرفته اند ثبت جهانى نشده و از انحصار كشورما درآمده است.ظاهرا" خط نستعليق كه هنرملى ماست توسط تركها وبه نام ايشان به ثبت رسيده،همينطور ورزش چوگان و مولوى ما.اگرچه افكار مولانا را به عنوان فردى بزرگ كه داراى ارزش فرا مليتى است متعلق به تمام جهانيان مي دانيم اما، اينها هويت ملى و فرهنگى ماست و از اين نظر اهميت زيادى دارد. اگر حافظ هويت ملى خودمان نباشيم،هويتهاي القايى و وارداتى جايگزين هويت اصلى ما خواهند شد.ضمن اين كه ما از اين غناي تاريخي هنري كه داريم بايد در جهت معرفى كشور در ابعاد مختلف استفاده كنيم.مثلا" در كشور دانمارك از يك مجسمه پرى دريايى كه نمادكشورشان هست سالانه چندين ميليارددلار درآمد ايجاد كرده اند.
اقتصاد هنر خوشنويسى
عرضه، تبليغ و فروش آثارهنرى يك تخصص است كه با فروش در ساير زمينه ها متفاوت است،دراين مبحث هم به مدد متخصصين مي توانيم جهانى عمل كنيم مشروط به اينكه از فرايند ذهنى طراحى اثر تا توليد و نحوه عرضه آن و فضايى كه به نمايش گذاشته مي شود و همچنين روند و حلقه هاي واسطه تا خريدار همه وهمه كارشناسانه باشد.
انگيزه اصلي كتابت قرآن و نيز انتخاب خط نسخ براي خوشنويسي قرآن توسط استاد قرباني
يكى از وجوه قوى خوشنويسى كتابت است كه نياز به مراقبه و ثبات احوال و حفظ تمركز دارد.از طرفى چون خوشنويسان با متون و معاني درا رتباطند، آرزوى هر خوشنويسى است كه قرآن كريم را به عنوان مهمترين متن كتابت كند. خوشنويسى قرآني كه نوشتم، حدود 2سال ونيم به طول انجاميد كه پس از توافق با يكى از ناشرين پيشنهاد كننده چاپ خواهدشد و در آينده اي نزديك و با تنظيمي متفاوت،قرآن ديگري را كتابت خواهم نمود. در حقيقت خط نسخ را براى كتابت قرآن به دليل قابليت هاى اين خط انتخاب كردم.قابليتهاى خطوط بر اساس طراحى و هندسه كلماتشان متفاوت است.مثلا خط نسخ همخوانى خوبى با كلام وحى كه به زبان عربى و داراى اتصالات زياد است دارد. خوشنويسي اتصالات خيلى كم،مانند كلمات كردى و نيز اتصالات خيلى زياد،مانند كلمات عربى،در قالب طراحى حروف نستعليق زيبا نمى شود و چون خوانش كلمات قرآن نيز به دليل عدم قرار گيرى مناسب اعراب روى حروف،با مشكل مواجه مي شود،لذا كمتر قرآنى را به خط نستعليق نوشته يا مي نويسند.
دانشگاهى شدن رشته خوشنويسى
خوشنويسى اين قابليت را دارد كه به شكل و شيوه اى درست نه عجولانه و سطحى،برنامه ريزى و طراحى شودو به عنوان يك رشته دانشگاهى تدريس شود تا ضمن يادگيرى فرم فوق العاده جذاب آن ؛ كه در شيوه سنتى مرسوم است،سواد تئورى هنر آموزان هم توام ان افزايش يابد و باپرورش روحيه پژوهشگري وجستجوگرى،هنر آموز سنتى به هنرجو مبدل شود.ازاين منظر كارى كه اكنون در دانشگاه در حال پايه گذارى است به شرط دقت نظر كافى و برنامه ريزى صحيح،مى تواند راه گشاى تحول خوبى در آموزش خوشنويسى شود.البته با تشكيل شوراى سياست گذارى اميد مي رود اين مهم به درستى شكل گيرد.
راه كار هايى براى گسترش مخاطبين خوشنويسى در جامعه امروز اولا" نگاه ما خيلى غرب زده نباشد و ميدان دادن به شبه متفكرانى كه در تسخير هنر غربند تعديل شود. ثانيا" چون هنر خوشنويسى هنري بصرى است بايد سواد بصرى مردم را بالا برد كه البته زمان بر است. مثلا" در وادى هنر بايد افتاد، مواجهه مردم را با « نگارخانه اى به وسعت شهر » مثل اتفاقى كه در طرح هنر زياد كنيم.حتى خوب است جمله هايى را كه مي خواهيم در شهر نصب شود،به شكل سرمشق خوشنويسى،كه بانقطه گذارى همراه است، در برابر ديد مردم قرار دهيم.براي اين امر در گام اول بايد خوشنويسى نستعليق درحوزه صدا وسيما، مطبوعات و به شكل عميق تر آن،در كتاب و فضاهاى ديجيتال عرضه شود و پيشينه اش تبيين شود تا فرهنگ ديدن ولذت بردن از يك اثر هنرى نهادينه شده و پرداختن به آن، يك افتخار ملى تلقي شود. همچنان كه در ژاپن نوع لباسشان و فرهنگ سامورايى و حتى خوشنويسى شان كه با قلم انجام مي دهند به صورت افتخارشان است واز آن عدول نمى كنند. متاسفانه نستعليق در جامعه از دل »: امروز ما مصداق اين شعر شده است كه و نستعليق؛ اين هنر « برود هر آنچه از ديده برفت ارزشمند ملى ما به واسطه ديدن انواع خطوط تايپ ازدل مردم رفته است.گام بعدي اينكه مثلا" درطرح رنگ ،« نگارخانه به وسعت شهر » هايى مشابه هنرهاى سنتى ايرانى را بيشتر كنيم تاجذابيتها ايجاد شود و مردم ترغيب شوندكه بيشتر با اين هنرها آشنا شوند. ثالثا" به هنرمند ارج و عزت گذاشته شود تا در فرهنگ عمومى هم اين اتفاق بيفتد تابه تدريج اين آشنايى مختصر به افتخار ملى و بالاتر از آن به افتخار انسانى تبديل شود. و ببينيم كه يكى از راههاي سلوك، خوشنويسى است كه مراقبه عظيمى است و عرفا به سالكان توصيه مي كردند.وقتى مسئله هنر بعنوان يك مقوله فاخرفرهنگى مطرح شد، ديگر آن زمان است كه بايد نشست و ثمره هايش را ديد.ميوه اين درخت ميتواند اشتغال فاخر، جلوگيرى از فساد، ارتقاى برخورد اجتماعى و فرهنگ عمومي باشد زيرا كه خوشنويسى با متونى درارتباط است كه هرلحظه به ما معرفت مي دهد، پالايش درونى و... وا ين قابليت هابه پيشينه ما مرتبط است و وارداتى نيست.
تاثيرات ثبت جهانى ميراث معنوى (ناملموس) برهنر
وقتى ثبت جهانى داشته باشيم هم هنر ما مترتب حقو ق مي شود و هم مالكيت آن منحصر به خودمان خواهد ماند. ضمن اينكه ازحمايت تشكلهاى جهانى در جهت نگه دارى، مرمت و معرفى هنر هم ميتوانيم برخوردار شويم.حتى امتيازات ويژه اى در فضاى مجازى براى جذب گردشگربه واسطه معرفي قانونمند به دست مي آوريم كه در غير اينصورت از آن بى بهره خواهيم ماند.در ضمن ممكن است ديگرانى آن رابه نام خود ثبت كنند. چنانچه در نستعليق نيز چنين شد.گاهى ما تاب حث ترويج و تبليغ پيش ميرويم بدون اينكه زيرساختها را درست كنيم كه در اين صورت، يا نمى توانيم از حق خودمان دفاع كنيم يا بايد هزينه هاي گزاف بابت آن پرداخت كنيم ( مثل نام خليج فارس و... )
راه هاي ديگر براى جذب گردشگران بين المللى
مسئله اين است كه توريست مي خواهد بر اساس تاريخ و پيشينه كشورما، آنچه كه كشورش ندارد و يا آنچه كه كشورش دارد، ولى نوع متفاوتي از آن در ايران وجود دارد را ببيند.مثلا" مساجد ما با معمارى و هنرهاى خاص آن هم براى كشورهايى غير مسلمان كه مسجد ندارندجالب است، هم براى كشورهاى مسلمان كه داراى مساجدى با معمارى و نقوش متفاوتند. ما بايدخوشنويسى كه هنر انتزاعى ماست وبه نقاشى مدرن غرب نزديك است رابا افتخار به آنها نشان دهيم،همين طور نقاشى ايرانى را. بياييم فلسفه و ريشه هاي هنرهاى سنتى مان را پيدا كنيم وبا افتخار براى آنها به عنوان هنرى متفاوت از آنچه كه دارند معرفى كنيم.مثلا پرسپكتيو در نگارگرى ما نيست زيرا، اين هنر كه هنرى شرقى است به عرفان نزديك است و چون عرفان بر پايه صداقت استوار است، به ترسيم واقعيات و حقايق مي پرداختند،در حالى كه پرسپكتيو،در حقيقت فريب چشم است؛ چنانكه در -واقعيت همه ستون هاي يك معبد داراى ارتفاع يكسانند اما،با مراعات قاعده پرسپكتيو اندازه ستونها متفاوت رسم مي شود.اگر از پيشينه پر معاني هنرمان درست دفاع كنيم (نه اينكه به اشتباه توضيح دهيم كه هنوز پرسپكتيو را نمى شناختندكه اينچنين نقاشي مي كردند)ديگران هم به جذابي تهاي سرمايه هاي معنوى وميراث كهن ما پى خواهند برد و براى داشتن و تماشاى اين شكوه و عظمت، مشتاق خواهند شد. مثال ديگر اين كه در شمسه هاي تذهيب ببينيم از چه رنگى شروع شده و به چه رنگهايى رسيده و فلسفه آن چه بوده، همچنان كه در خوشنويسى روند چيدمان كلمات در سطرنويسى و ديگر قالبهايش داراى اصول و فلسفه ى خاص هستند و همين طور در شعر ما و...جالب اينكه آنهايى كه به اين ژرفا پى برده اند آمده اند و نستعليق ما را ديده اند و برده اند.چنان كه در بهترين موزه هاي دنيااز جمله سن پطرزبورگ روسيه، متروپوليتن، نيويورك، لندن، لور بهترين كارهاى خوشنويسى ما با افتخار نگه دارى مي شود.يا دريك طبقه ازساختمان موزه ديويد دانمارك درمجموعه اى ازهنرشرق كه بخش اعظم آن مربوط به ايران است،آثارى ديدم به خط ميرعماد و خط سلطانعلى مشهدى همچنين آثار مينياتور،تذهيب،نگارگرى،قطعات كاشى كه باطراحى ويژه وچينش فوق العاده خوب و بانورپردازى وشرايط ويژه اى نگهدارى ميشود.
نقش موزه ها و گنجينه هاي هنرى در جذب گردشگر
گنجينه آثار موزه هاي ما غنى است ولى هنوز تكنولوژى و طراحى وسبك خدمات رسانى اكثرموزه هاي ما مطابق استانداردهاى جهانى امروز نيست. بايد در خصوص خدمات رسانى موزه ها تدابيرى انديشيده شود كه بدون اينكه آسيبى به آثار برسد يا سوءاستفاده اى صورت گيرد،در بهترين شرايط موزه ا ي پذيراى مخاطب باشد. كاخ گلستان، موزه ملك، موزه هنرهاى معاصر، كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، موزه آستان مقدس رضوى و مساجد تاريخى ما مي توانندجذابيت هاي بصرى خوبى براى گردشگران بين المللى داشته باشند.
حتى فضاهاى مجازى استعداد خوبى در معرفى موزه و آثار و گنجينه ها دارند تا ديگران تاريخ غنى اين سرزمين را بشناسند و توريست هم بتواندبامطالعه آن قبل از سفر،ضمن اين كه راغبترمي شود بتواند برنامه ريزى دقيقى براى بازديد از كشورمان داشته باشد.
.....
جهت مشاهده تصاویر زیر با کیفیت بالا روی آنها کلیک نمایید
......
......
......
......
......
......
......
(با تشکر از هنرمند ارجمند خانم اعظم علیزاده نیک بابت ارسال این گفتگو )
......
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمایید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید