گزارش مصور از مراسم بزرگداشت استاد فقید اباصلت صادقی با حضور استاد یدالله کابلی در شهرستان تکاب
.......
.......
به گزارش سایت آثار هنرمندان ایران « عزیزی هنر» ، مراسم بزرگداشت استاد اباصلت صادقی در روز پنجشنبه 16 اردیبهشت1395 ساعت 10 صبح با حضور هنرمندان و هنر دوستان و شاگردان این استاد فقید و با حضور ارزشمند حضرت استاد یدالله کابلی و همسر گرانقدرشان در سالن مجتمع فرهنگی و هنری شهرستان تکاب برگزار گردید.در این مراسم استاد یدالله کابلی سخنانی در مورد شخصیت علمی و هنری و اخلاقی استاد اباصلت صادقی ایراد فرمودند و سپس ورکشاپ بسیار زیبایی در مورد تاریخچه ی خط شکسته و انواع شیوه های نکارش شکسته نویسی همراه با تصاویر بسیار زیبا ارائه نمودند.سپس در مورد آثار گرانسنگ خودشان و فضا بندی و خلاقیت در نگارش این آثار زیبا همراه با نمایش تصاویر توضیحاتی دادند.سپس با نثار فاتحه برای این استاد فقید بر سر مزار ایشان حاضر شدند. انجمن خوشنویسان تکاب برای حضرت استاد کابلی و همسر گرانقدرشان سلامتی و شادی و طول عمر آرزو می نماید.
..........
دلنوشته سرکار خانم صیدا دخت حسینی برای استاد ارزشمند یدالله کابلی:
چه شوق لطیفی در عمقِ نگاهِ جاده است و چه هیاهوی عاشقانه ای در جان ستاره هاست...
هوا اردیبهشتی تر از هر بهار است و این بار پرنده¬ و نسیم و ستاره و من...می دویم تا خورشید دیدارت را شعر کنیم...تا در رگِ خشکیده ی قلمها نامت را بر بلندای واژه فریاد کنیم...
تو اما!...آرام...صبور...با لبخندی که نشان دوستی ملل را دارد در سماعی...سماعی که قلم در دستت به رسالت کاف و نون، جامه ی بندگی بر تن کرد...
می بینی؟ هزار توی تاریخِ هنر را هم بر رخِ هستی بکشند، تنها دستان تو «یدالله» است...و هزار کوچه باغ، خدا را زمزمه کند در گوشِ برگ و درخت و باران...تنها کوچه های خوانسار است که با پچ پچ شکسته های درست تو ...رکوع و سجود باغ را به قدقامت الفبای خوبیِ تو به «نون و ما یسطرون» میرسانند.
خوب میدانم خمخانه ی تو پر از عطر مرکب هایی است که خون دل شقایق ها را...زلف پریشان دلبران اساطیری زمین را...لحظه ی تولد نور را در آبشار باشکوه شکسته هایت...کاغذ را به بوسه باران دستت منقّش می کند.
نبض دریاهاست، آبی بیکرانِ دریا نوشتنت...عشقی است بی امان، شبیه قیامتی ست که با شجریان برپا میکنی در سه شنبه هایی که به وقت ارادت و بندگی بیخبر از دنیا پرمی کشیم بسویت.
خانقاهی است بی بدیل...معبدیست بی مثال...خانه ای در سهروردی...کوچه ای است پر معشوق و قافی است که خود سیمرغ آنجاست...تو می تابی هر صبح به گمانم از چشمان خورشید، که دنیا هنوز به معجزه ایمان دارد و چقدر شبیه توست این باران بی مان...این شور پیوستگی....گوش کن این باران شبیه توست...تو از تبار کدام قبیله ای که هنوز بوی گندم و بهشت می¬آید از حوالی عبورت؟!!... و تو آیه آیه معجزه میکنی با قلم و نون...سینه سینه مشروح میکنی طور سینای پیامبرانت را...
کاش فردا که میشود تمام دنیا را تو سلطانی کنی...نه!!!! تو همین باران باش و بهار...و شکسته های معبد جان را عمارت کن با طنین دلنواز سیاه مشق هایی که هزار خورشید را به میهمانی نور می برند. این همه سپیدی زاده ی سرانگشتان توست...بگذار تا میشود تو تا صبح خورشید بنشانی در قامت الف هایی که راه به آرامش ساز شریف می برند و لحظه ی ناب جنون مشکاتیان...تو باید باشی تا بشود هنوز لابه لای اینهمه غوغا در کنار پوچی گاه و بیگاه آدمی...شعر گفت و تار شنید.
خوب میدانم زندگی را مکتبی و معلمی باید که با آسمان ها و رنگین کمان می آید در ست شبیه تو...آیینی از نیکی و درستی و نور و شور و آواز دارد. چه مؤمنانه مقیم آستانت شده ایم...بی زوال ترین حکومتِ هستی از آنِ توست
تقدیم به معلم بزرگ اخلاق و انسانیت و دردانه ی شرافت و عزت نفس.....پیر بیشه ی مشق های بی تکرار.....کابلیِ ماندگار
ارادتمند:
اردیبهشت1395 تکاب
........
جهت مشاهده تصاویر ذیل با کیفیت بالاتر روی آنها کلیک نمائید
........
.......
.......
.......
.......
.......
.......
.......
.......
.......
........
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید