نقدی از استاد شمس الدین مرادی بر نمایشگاه نقش مهر استاد علی اشرف صندوق آبادی
........
........
نقش مهر
در فرهنگ ما ايرانيان از ديرباز خط خوب تا بدان اندازه اهميت داشت كه جزء ويژگيهاي مثبت شخصيتي به شمار ميآمده است و اين خلعت هر كسي را برازنده نبود مگر مكارم اخلاق وي نيز مقبول طبع صاحبنظران ميافتاد. خوشنويسي در مقام مقايسه با ساير هنرها نكته حائز اهميتي را داراست. فاكتورهايي چون صفا و شأن از اصول دوازدهگانه خط ميباشد به اين معني كه درون صيقل خورده و صفاي باطن بر تكنيك صرف، غالب گردد.
اين امتيازات از هزار توي هندسه شگفتانگيز و افسونگر خط ايراني رخ نموده است، هنرمند خوشنويس كه گاه به چشمان «ه» دو چشم سرمه ميكشد و گاه در پيچ و خم يك «ع» گرفتار گشته، به ندرت ميتواند ديده بر زرق و برق دنيا دوخته و مفتون اين سراب فريبنده شود.
امروزه اما همگام با حركت سريع جوامع جهاني و هجمه نابهنجار فرهنگهاي مخرب و گدازنده، كمتر كسي دل و دماغ خلوت گزيدهگي و تجربهي سوز و گداز و عشقبازي با خوشنويسي را دارد.
.......
يكي از هنرمندان عاشق روزگار ما كه دل در گرو يار و تمناي وصال دلدار را دارد و در داو اول نقد جان به قمار گذاشته استاد علياشرف صندوقآبادي است.
كسي كه از حروف نستعليق تاروپود وجودش تجسد يافته است و به راز اين همه زيبائي پي برده، چندين دهه است كه به مكاشفه پرداخته و حروف و كلمات رج زده و درهم ميتند. او سالها نقاشي ميكرد و استادانه نقاشي ميكرد، اما به يكباره موجهاي اقيانوس نستعليق او را دربرگرفت، چنانكه هنوز نتوانسته خود را از اغواي تلاطماش برهاند. از شيفتگي آثار نقاشان روس تا مطالعه رنگها و تركيببندي نقاشان بزرگ اروپا در چنتهي تجربه دارد و همين به مدد او آمده تا با ذهني پر از فرم و رنگ و تصوير به قلمفرسايي در خوشنويسي بپردازد.
نمايشگاه اخير «نقش مهر» وي در گالري ترانه باران را ميتوان از فرازهاي اوجانگيز خوشنويسي معاصر دانست كه از چليپا تا كتيبه را متهورانه رقم زده بود، آثار بديع و نوآورانه (نمونهاي تركيب قطعه و سيامشق) در نمايشگاه به چشم ميخورد.
يك تنه بر قالبهاي مختلف اشراف دارد، وقتي سياهمشقاش را ميبيني، ميگويي سياهمشقنويس است و زماني قطعه رقصان و فرميكاش را مشاهده ميكني، ميپنداري قطعهنويس است. سطر، اين قالب سهل و ممتنع، زبان مادري قلمش است. چليپا را اندك اما پر مينويسد، حرف استاد اميرخاني كه حجت تمام است در گشايش نمايشگاه بارها در ذهنم پژواك مييابد كه: اين نمايشگاه در شمار آثار برتر خوشنويسي معاصر است، يا استاد كابلي كه در مورد يك اثرش ميگفت: اين اثر ادامه تاريخ خوشنويسي است يا استادان ديگر هم كه مشتاقانه براي ديدن «خط» آمده بودند تنها حظ و بهره برده و زبان جز به تحسين نميگشودند و تنها مواردي كه حيرت نگارنده را پي داشت، از قبيل جا ماندن تذهيب از قدرت قلم در برخي از آثار، استفاده كم از مركب مشكي و فضاي تنگ گالري بود.
حضور اديبان و اساتيد هنر، مانند استاد اميرخاني، كابلي، حيدري، ملكزاده، شيرازي، زندهرودي (پسر)، سهيل محمودي، دكتر ساكت، فلاح و رئيس خانه هنرمندان (دكتر رجبي معمار)، ملا نوروزي، معاون هنري وزير (مرادخاني) و دهها اساتيد به نام كشور به نمايشگاه رونق دو چندان ميبخشيد.
در طول تاريخ خوشنويسان بزرگي مانند (ميرعماد، غلامرضا و ...) سوره حمد را به رشته تحرير درآورده و اوج خطشان را با تركيب زدن اين سوره دشوارنوشت، به نمايش گذاشتهاند و اكنون مرجعي براي زيباييشناسي خط و استحكام و ملاحت و شيريني است. استاد صندوقآبادي نيز براي پنجه در انداختن و تثبيت قدرت قلم خود به خوشنويسي اين سوره اهتمام ورزيده بود.
اين اثر كه با قلم كتيبه و مركب حمرا در قطع 80×120 بزرگترين سوره حمدي است كه تاكنون پديد آمده، به شكل ويژهاي در نمايشگاه جلوهگري ميكرد. فروش رفتن اين اثر به قيمت 18 ميليون تومان كه در نوع خود ركوردي به حساب ميآيد، خود گواه اين مدعاست.
قيمتگذاري آثار و متناسب بودن آن با فروش خوب نمايشگاه، از نكات هوشمندانهاي بود كه هم شأن و ارزش آثار خوشنويسي در اين سطح را رعايت كرده بود و هم مخاطبين از اين طريق، تفاوت اثر هنري درجه يك را متوجه ميشدند.
جدا از ويژگيهاي خاص هنري استاد، همانطور كه در صحبتهاي استاد اميرخاني نيز اشاره شد ايشان مديري مدبر و توانا در طول دوران مسئوليتاش در سمت مدير كل بودند و بيش از دو دهه است كه عضويت در شوراي عالي و قائم مقامي انجمن خوشنويسان ايران و طراح و برنامهريز و مغز متفكر شوراست.
اخلاق انساني، دلسوزي و جانبداري از حق، در كنار شهامت، سخنوري و قدرت انتقاد سازنده باعث شده كه همه خوشنويسان كشور وي را چون نگيني دربرگيرند و با آراء بالا ايشان را معتمد هميشگي خود در انجمن بدانند. آشنايي ايشان با عرفان و اعتقاد به تهذيب نفس و الگو قرار دادن مردان بزرگ اين راه، ميكوشد تا همواره انساني خالص و آموزگاري يگانه باشد، در اينجا به ياد شعري از حضرت مولانا افتادم:
اي شهان كشتيم ما خصم درون ماند خصمي زو بتر در اندرون
كشتن اين كار عقل و هوش نيست شير باطن سخره خرگوش نيست
.......
شمسالدين مرادي
.........
لطفا با نظرات ارزشمند خود ما را یاری فرمائید
شما نیز می توانید جهت مشاهده مطالبی که مخصوص اعضای ویژه این سایت است به عضویت رسمی این سایت در آمده و از این پست و دیگر پستها و تصاویر محدود شده دیدن فرمایید